• خانه
  • مقالات
  • نقد کتاب
  • مصاحبه‌ها
  • ترجمه‌ها
  • خاطرات
  • شعر
  • عکس
  • زندگی‌نامه
  • ویدیوها
  • rss

دوره باور به غرب‌زدگی را پشت سر گذاشته‌ایم

منتشرشده در مهرنامه ٬ شماره ٬۱۵ شهریور 1390

کتاب غربزدگی آل‌احمد، نمونه‌ای از واکنش روشنفکران ایرانی دهه ۴۰ به شرایط روزگار است. به نظر شما خاستگاه اجتماعی چنین واکنشی به مدرنیته غربی چه بوده است؟

به‌راستی کتاب غربزدگی مرامنامه گونه‌ای وطن دوستی یا ملی گرائی ضداستعماری برای ما ایرانیان بود که درآن تشیع به‌سان هسته هویت ایرانی جلوه می‌کرد. این نگرش در برابر آریا‌گرایی شاه که خود نمادی ازمالیخولیای خود بزرگ‌بینی رژیم بود قد برمی‌افراشت. کتاب غربزدگی در سال ۱۳۴۱ و کتاب در خدمت و خیانت روشنفکران در سال ۴۲ و همزمان با رویدادهای مهمی چون پیروزی انقلاب الجزائر نوشته شده‌اند. آنچه آل‌احمد در این دو کتاب به خوبی نقش کرده همان فضای جهان سومی عصر اوست. در این دو کتاب می‌توان وصفهای این فضا یعنی ضدامپریالیست بودن، انقلابی‌بودن، صریح سخن گفتن، پرخاشگری را بروشنی دید. کتاب بعدی او، خسی در میقات، نیز همین نگاه را پی می‌گیرد. آل‌احمد جایی در این کتاب می‌نویسد دشمن اعراب، اسرائیل نیست بلکه شرکت‌های نفتی غربی هستند که آمده‌اند و نفت آنان را به تاراج می‌برند. از سوی دیگر، نکته‌ی غربزدگی در کام فرهنگی ما هم شیرین می‌افتد چون انگشت اتهام را به سوی «دیگری» می‌گیرد. متهم، در این‌جا غرب و فن آوری، سیاست و اقتصاد اوست. به یک معنا کتاب غربزدگی بغض فرهنگی ایرانیان آن دهه‌ها را به رشته سخن کشید. به این شکل، تعهد اجتماعی روشنفکران را از نو زنده کرد، تاب و تب جامعه ایران را آشکار ساخت و همان‌طور که در کتاب روشنفکران ایرانی و غرب بیان کرده‌ام روند بومی‌گرایی را صورتبندی کرد. راز ماندگاری کتاب را باید در همین نکته‌ها باز جست.

بی‌گمان کتاب غربزدگی گونه‌ای مرامنامه ملی گرائی ضداستعماری است و زخمدار از کودتای ۲۸ مرداد است. از دیگر سو دست‌اندازی و دستبرد غرب در ایران که پدیده تازه‌ای نبود. در سرتاسر سده‌ی نوزدهم، ایران میدان رقابت بزرگ دو قدرت روس و انگلیس بود. چرا پس از سالها روشنفکران دهه ۴۰ دست به این انتخاب سیاسی می‌زنند و اینچنین مرامنامه‌ای می‌پردازند؟

به نظر من بالیدن جنبش‌های ضد استعماری در جهان سوم و در دوره‌ی پس از جنگ جهانگیر دوم، بر ایران نیز که پاره‌ای از جهان سوم است، تاثیر شگرفی می‌نهاد. در سال۱۹۴۵، با تاسیس سازمان ملل شمار کشورهای مستقل جهان از پنجاه در نمی‌گذرد. امروزه، اگر استقلال کشور فلسطین هم در نشست آینده سازمان ملل مورد تصویب قرار گیرد، شمار کشورهای مستقل به ۱۹۴ می‌رسد. به سخن دیگر در این مدت حدود ۱۵۰ کشور به استقلال رسیده‌اند. فرایندی که با استقلال هند شروع می‌شود و پی در پی ادامه می‌یابد. شعله ور شدن جنبش‌های استقلال‌طلب و ضد‌استعماری فضای فکری و فرهنگی کشورهای جهان سوم را دگرگون ساخت. از آن گذشته رویدادهای دیگری مانند جنگ سرد و کاربرد بمب اتم در هیروشیما، جنگ ویتنام، کودتای ۲۸ مرداد در ایران، و پیروی کورکورانه از راه و روش غربی در این کشورها به شکل گیری نگاهی بدبینانه به غرب می‌انجامید. اگر این دوران را با دوره رضا شاه مقایسه کنیم، می‌بینیم که در آن زمان نگاه روشنفکران به غرب مثبت بود چرا که غرب را به سبب پیشرفت‌اش می‌ستودند و می‌کوشیدند تا با بررسی تمدن غربی برای کاستی‌های جامعه ایرانی چاره‌ای بیابند. این رویکرد را چه در میان روشنفکران دوره رضاشاه، چه در ترکیه زمان آتاتورک و چه در مصر در زمان اوج حزب وفد می‌توان دید. پس از جنگ جهانگیراما مساله‌ی پیش روی روشنفکران بکلی دگرگون می‌شود. از دیدگاه تاریخ اندیشه افرادی مانند براهنی، هزارخانی، شایگان، بهرنگی، گلسرخی، و دیگران با این مساله تازه روبرو بوده‌اند و نیز علی شریعتی که از دین ابزاری ایدئولوژیک برای جنبش ضد استعماری – ضد غربی می‌تراشد. بدین شیوه کتاب غربزدگی از زمان نگارشش تا سال ۵۷ که انقلاب به پیروزی می‌رسد، بر دوش روشنفکری ما سنگینی می‌کند. و من فکر می‌کنم اگرچه نیت آل‌آحمد این نبود، اما کتابش را می‌توان سند جوان‌مرگی اندیشه انتقادی در ایران دانست. چرا که اندیشه‌های مخالف را در حالت دفاعی قرار داد، باران تکفیر و شعار را بر سر منتقدان سرازیر کرد، یک دگم فرهنگی جدید را در جامعه استوار ساخت و گوئی از یادها این نکته بشست که استدلال، پایه و تکیه‌گاه هر سخنی است. به هر روی این گفتمان در دوران پس از انقلاب به گفتمان چیره تبدیل شد. از سوی دیگر، جلال آل‌احمد قلم روانی دارد و بخش مهمی از گیرایی کتاب و گفتمان غربزدگی هم وامدار هنر نویسندگی اوست. اما بی‌گمان کتاب او کاستی‌ها و نارسایی‌ها بسیار دارد و روشنفکران می‌توانستند ازهمین کمبودها آغاز کرده و گفتمان آل احمد و هم اندیشانش را به چالش بگیرند. کاری که متاسفانه – جز اندکی صورت نبست.

اجازه بدهید به همین منتقدان اندک کتاب آل‌احمد بپردازیم. آیا راه و انتخاب سیاسی‌ای که در پس کتاب غربزدگی نهفته بود به‌راستی اجتناب‌ناپذیر بود؟ آیا اصلا جریان مخالف و منتقدی در میان روشنفکران وجود داشت؟

گرچه گرایش ناقدانه و مخالف خوانی که بتواند با گفتمان غربزدگی درافتد در کار نبود، در همان دوران و به ویژه در میان روشنفکران ادبی مفهوم عربزدگی در اندیشه‌ی کسانی مانند هدایت، چوبک، نادرپور و اخوان پدیدار می‌شود و کسانی مانند مصطفی رحیمی، باقر مومنی، داریوش آشوری نقدهایی بر آل‌احمد در میان می‌آورند. دانشورانی مانند خلیل ملکی، مصطفی شعاعیان، شاهرخ مسکوب یا مهرداد بهار نیز با آل‌احمد هم‌سخن نبودند و به رویکرد سیاه و سفیدی او باور نداشتند. مسئله دیگر حضور گفتمان چپ در ایران است. گمان می‌کنم برخی از نویسندگان چپ کتاب غربزدگی را بیان عامه‌پسند تز‌های چپ درباره نبردهای طبقاتی و مبارزه علیه امپریالیسم می‌انگاشتند و بهمین رو در برابر آن سکوت پیشه کردند. مومنی و شعاعیان اما آنقدر تیزبین بودند که ماجرای مدرنیته را به ماشین و عادات فرهنگی فرو نکاهند.

جریان چپ عرفی در آن هنگام نقد درخوری از کتاب غربزدگی در میان آورد؟

بلی. می‌توان به نقد مصطفی رحیمی و داریوش آشوری و باقر مومنی اشاره کرد و هر سه را در زمره روشنفکران عرفی قرار داد.

بنابراین می‌توان گفت که جریان چپ عرفی چندان هم با کتاب غربزدگی همدل نبود؟

خلیل ملکی که به نظر من می‌بایست برجسته‌ترین روشنفکر آن دوران قلمداد شود، ۸ سال بعد از انتشار غربزدگی درگذشته است و من در آثار او ندیدم که از تز غربزدگی پشتیبانی کرده باشد. با اینکه می‌دانیم او و آل‌احمد بهم از نظرسیاسی نزدیک بوده و سابقه همکاری سیاسی داشته‌اند. اما گویا خلیل ملکی به دلیل درک خوبی که از شرایط اقتصادی و سیاسی جهان داشت نخواست که امضایش را پای غربزدگی بگذارد.

اما روشنفکران چپ و دیگر جریان‌های روشنفکری گفتمان مستقلی هم پدید نیاوردند. آیا فکر نمی‌کنید آنان در همان فضایی که غربزدگی برساخته بود فعالیت کردند و کمابیش چهارچوبی را که گفتمان غربزدگی فراهم کرده بود پذیرفتند؟

آنچه شالوده گفتمان سیاسی نیروهای چپ را در این سالها رقم می‌زند اندیشه هائی همچون نظریه وابستگی٬ جنگ چریکی٬ راه سوم٬ هنر متعهد٬ نقد بورژوازی کمپرادورو ارزیابی ویژگی‌های خرده بورژوازی روشنفکران است. این گفتگوها سویه‌های مشترک چندی با گفتمان غرب زدگی دارند و گرچه با آن یکی نیستند، شباهت هایشان چشمگیر است.

گفتمان غربزدگی در جستجوی اصالت فرهنگی نیز هست. در دهه ۵۰، همه جریان‌های فکری از روشنفکران ناراضی گرفته تا بخشی از دربار (مانند بنیاد پهلوی) درپی همین اصالت فرهنگی و هویت خودی هستند. آیا فکر نمی‌کنید کار آل‌احمد گامی درین راه بود؟

کشورهایی مانند ایران یا هندوستان که سرمایه فرهنگی سرشاری دارند هنگامیکه با مدرنیته غربی روبرو می‌شوند به سادگی از اصالت‌های بومی‌شان دست نمی‌کشند. این کشورها را نمی‌توان با جاهایی مانند فیلیپین مقایسه کرد که یک ‌شبه مسیحی شده یا انگلیسی زبان می‌شوند. هرچه تجدد غربی سایه خود را بیشتر و بیشتر در قلمرو‌های گوناگون سیاسی و اجتماعی می‌گستراند، روشنفکران در فرهنگهایی چون ایران وهند بیشتر و بیشتر خواهان اصالت فرهنگی و بازیافت سنت می‌شوند. در این جامعه‌ها همواره سنت قدرتمندی وجود داشته و وجود خواهد داشت. جامعه ایران در دهه‌های 40 و 50 دگرگونیهایی گسترده‌ای را تجربه می‌کند و این دگرگشت‌ها رنگ و بویی غربی دارند. پس شگفت نیست که بسیاری روشنفکران از کسانی که در مدار قدرت هستند ـ مانند سید حسین نصر، احسان نراقی، یا داریوش شایگان‌ ـ در نای اصالت فرهنگی می‌دمند. بدینرو پرخاشگری آل‌احمد را باید بخشی از روند فراگیرتر اصالت طلبی دانست. گرچه همین شیوه پرخاشگری بر سیر این روند و روش دست اندرکاری دیگران در آن تاثیر می‌نهاد.

در انقلاب 1357 گفتمان غربزدگی و اصالت‌جویی در خدمت یک جریان ویژه اجتماعی و سیاسی قرار گرفت. به‌راستی این گفتمان چه ویژگی‌هایی داشت که زمینه را برای مصادره شدنش فراهم می‌کرد؟

هم کتاب غربزدگی آل‌احمد و هم نظریه‌ی بازگشت به خویشتن شریعتی خوراک فکری انقلابی‌ها ئی را که در سال ۵۷ به قدرت رسیدند فراهم می‌کردند.

و حتی خوراک فکری انقلابی‌هایی که به قدرت نرسیدند؟

به یک معنا این حرف درست است. اما باید به یاد داشت که دغدغه نیروهای چپ عرفی‌گرا بازگشت به خویشتنی که آل‌احمد و شریعتی می‌گفتند و از آن اسلام و تشیع را در خاطر داشتند، نبود. گرچه همانگونه که گفتیم سپهر همگانی و گفتمان نهایشان از آرای این دونفر رنگ می‌گرفت (حتی گفتگوهائی مانند هنر برای هنر یا هنر متعهد هم در فضایی که این دو نفر ساخته‌اند روان می‌شده اند). بهرروی چون انقلابیها تولید فکری نداشتند به ریسمان غربزدگی چنگ زدند و این گفتمان، دست‌مایه برنامه فرهنگی و احساسی گروه حاکم شد. با انقلاب 57 بازگشت به خویشتن هم صورت گرفت اما بسیاری از روشنفکران بزودی دریافتند که این خویشتنِ خویش نه چنان معنوی است که بتواند از اهل اندیشه دلی برباید. و چنین بود که پس از انقلاب روشنفکران نسخه نویسی‌های پیشین را رها کردند و بومی‌گرایی به روایت آل‌احمد و شریعتی را به تیغ نقد سپردند. یکی از دلایل این رویکرد نوین، سفر و زندگی روشنفکران در غرب بود و همین سبب‌ساز آشنایی بیشتر و عمیق‌تر با غرب شد. ترجمه‌هایی هم که صورت بست به یاری این فرایند آمدند. هم اینک جریان حاکم گفتمان غربزدگی را با آب و تاب ترویج می‌کند اما در میان روشنفکران ـ چه روشنفکران دینی و چه روشنفکران عرفی ـ این گونه گفتمان‌ها دلی از کسی نمی‌رباید. گویا امروزه گفتگوهای روشنفکری از منطق و استدلال بهتری بهره‌ورند.

از دیدگاه رویاروئی با غرب جریان‌های کنونی روشنفکری در ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

بی‌گمان امروز در نوشته‌های کسانی مانند عبدالکریم سروش، بابک احمدی، مصطفی ملکیان، شاپور اعتماد و دیگرانی از این دست پختگی ویژه‌ای میبینیم که آنها را از گذشتگان این راه جدا می‌کند. گفتگوهای روشنفکران امروزی جهان را به سیاه و سفید تقسیم نمی‌کنند. انقلاب تلنگری فکری به نسل جوان زده است واین تکاپوی فرهنگی و ذهنی که در ایران جریان دارد دردرازمدت، بسیار سازنده است. انقلاب‌ها به طورطبیعی فضای جامعه را قطبی می‌کنند و در برگفت و گو می‌بندند. اما اکنون با گذشت ۳۰ سال از انقلاب، انگیزه‌ی بیشتری برای گفت و گو و درک همدلانه میان گروههای روشنفکری پدید آمده است. حتی پاره‌ای طالبان علم در حوزه‌های علمیه نیز در بحث‌ها شرکت می‌کنند و گفتگوها ئی میان حوزه و روشنفکرانی که بیرون از حوزه هستند جریان دارد. ویژگی دیگر کار و بار روشنفکری امروزین آن است که به فضای دانشگاهی محدود نمانده است.

شماری از روشنفکران محافظه‌کار در ایران امروز، برآنند که ایرانیان در سه دهه‌ی گذشته نیز به تقریر در خوری از نسبت خویش با غرب دست نیافته‌اند. شما باور این روشنفکران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

همانگونه که میشل فوکو نشان داده است، افت خیز اندیشه در جامعه از پست و بلند مدار قدرت جدا نیست و نمی‌توان چشم آن داشت که درجامعه‌ای که دولت گفتمانی ضدغربی را برگزیده است، روشنفکرانی از این گفتمان دفاع نکنند. این نکته را باید درهمین چارچوب قدرت/دانائی فهمید. ایران امروز به پدید آمدن یک جریان روشنفکری محافظه‌کار می‌نگرد که در حد خویش پدیده‌ای درخور ستایش است. در تاریخ معاصر ایران، روشنفکری همواره و بخلاف بسیار جاها با رادیکالیسم و انقلابی‌ گری پهلو زده است. این همسانی روشنفکری و رادیکالیسم، چیزی است ویژه‌ی وصف جهان سومی ما. در پهنه‌ی روشنفکری، کسانی می‌توانند و حق دارند که رویکرد محافظه‌کارانه برگزینند. چنانکه در نگاه درازمدت نیزهستی و تکاپوی روشنفکران محافظه کار مفید فایده خواهد بود. بی‌گمان هنگامی‌که روشنفکر فرهیخته‌ای مانند موسی غنی‌نژاد از مالکیت خصوصی و بازار آزاد دفاع می‌کند، و بدینروی دیگر روشنفکران را به درگیری فکری با این مساله‌ها وا می‌دارد این جامعه است که از پی آمد گفتگوها سود می‌برد. چنین گفتگوها پدیده فرخنده‌ای است چرا که از درون آنها سنتز‌های جدیدی بیرون می‌آید.

آیا این گروه روشنفکری نو پدید به معنای جهانی‌ کلمه، محافظه‌کار است یا تنها به دلیل مخالفت با ویژگی‌های سنتی روشنفکر ایرانی – مانند انقلابی‌گری ‌- آن را محافظه‌کار می‌خوانید؟

هر دو معنا را در خاطر دارم و از طیف گسترده‌ای حرف می‌زنم که برخی از آن‌ها کل تجدد غربی را از منظری می‌نگرد و حتی دوران غرب را به سر آمده می‌دانند. گرچه این سخنشان بیشتر به شوخی می‌ماند. پاره‌ای ایرانیان صدسالی است که با چنین حرف‌هایی خود را دل‌داری می‌دهند و وجدان خودشان را تبرئه می‌کنند. بهرروی این کالا نیز خریدارانی دارد. در فرایند جهانی‌شدن چیزی که وجود ندارد زوال غرب است وهرچه هست مرکزیت یافتن غرب است. اما بخش دیگری از محافظه کاران ایرانی، به جای چنین رویکرد ستیزه جویانه با مدرنیته از دستاوردهای محافظه‌کاری جهانی بهره می‌برد. باید بیافزایم که تقسیم بندی بالا در چهارچوب گفتگوی که در بالا به میان آمد مطرح می‌شوند ورنه بی‌شک جریان‌های فکری و روشنفکری در تقسیم بندی‌های ساده سازانه و سپید و سیاهی همچون رادیکال – محافظه کار خلاصه نمی‌شوند. بهرروی گام زدن در راه یک جامعه سالم بدون یاری جستن از این جریان‌ها ممکن نیست. لیبرالیسم و محافظه‌کاری را نمی‌توان تا ابد به عنوان ناسزا به کار برد. این‌ها جریان‌های ریشه‌دار فکری هستند. این هم از شوخی‌های جامعه ما است که چنین واژگانی ناسزا تلقی می‌شوند.

مرتبط

  • سپتامبر 06, 2011
  • - مدیر
  • ۱ نظر
  • اخوان, امپریالیسم, جلال آل احمد, خلیل ملکی, داریوش آشوری, روشنفکران, روشنفکری, غربزدگی, مصطفی رحیمی, مهرنامه, نادرپور, هدایت, هویت, چوبک
درباره این نویسنده
  • View all posts by مدیر
  • بلاگ
اشتراک‌گذاری
  • google-share
۱ نظر
  1. اميد رامش خواه 2015 آگوست 06 در 16:56 پاسخ

    مفید بود.

نظر بدهید لغو پاسخ

درباره سایت

در این سایت بسیاری از مقالات، مصاحبه‌ها، نقد کتاب‌ها و ترجمه‌هایی را که در سه دهه گذشته انجام داده‌ام را در کنار کتاب‌های من می‌توانید ببینید. سعی کرده‌ام متن اولیه را تا حد امکان حفظ کنم و اگر در مطبوعات ایران چیزی حذف شده بود آن را اضافه کنم. بعضی از مقالات این سایت برای اولین بار در اختیار خوانندگان فارسی زبان قرار می‌گیرند. لطفا نظرات، پیشنهادات و انتقادات خود را با من در میان بگذارید.

زندگی‌نامه

مهرزاد بروجردی به‌ سال 1341 در شهرآغاجاری به‌ دنیا آمد و دوران کودکی و نوجوانی را در خوزستان گذرانید. چند ماهی پیش از انقلاب 57 برای تحصیل در رشته‌ی علم سیاست و جامعه‌شناسی به آمریکا سفر کرد. ادامه ...

تازه‌ها

  • علل و پیامدهای اعتراضات کنونی در ایران
  • ۴۱۰ پاسدار سیاست‌ورز
  • دفاع از کارنامه روشنفکران ایران، بخش اول
  • به کجا داریم میرویم؟ گفتگوی مهرزاد بروجردی، صادق زیباکلام و احمد وخشیته

تماس

Mehrzad Boroujerdi
Dean, College of Arts, Sciences and Education Missouri University of Science and Technology 118 Fulton Hall Rolla, MO 65409 573-341-4575
Profmehrzad@gmail.com
https://www.boroujerdi.spia.vt.edu
  • Facebook
  • Flicker
  • Skype
  • Twitter
  • Linkdin

جستجو



نقل مطالب این آرشیو با ذكر ماخذ یا با لینک آزاد است. Copyright © 2018. mehrzadboroujerdi.com

بازگشت به بالا