نگاهی به سیاست و هویت ایرانی در “تراشیدم٬ پرستیدم٬ شکستم “
یادداشتی بر کتاب “تراشیدم٬ پرستیدم٬ شکستم”
منتشرشده در ایرانشهر٬ ۱۸ شهریور ۱۳۹۰
پیام جهانگیری
“تراشیدم، پرستیدم، شکستم” که دومین اثرمنتشرشده از مهرزاد بروجردی است، همانگونه که از زیرعنوانش هم پیداست مجموعه گفتارهایی در باب سیاست و هویت ایرانی است. تمام فصلهای این کتاب قبلاً به عنوان مقاله در نشریات معتبر داخلی یا خارجی منتشر شده است. اما آنچه من از این کتاب آموختم …
در مقالهی دوم نکاتی قابل تأمل درباره «نگاه ملیگرایانه به هویت ایرانی» طرح گردیده است؛ نویسنده ضمن اشارهکردن به نگاه گفتمانی غیرذاتگرا (اگزیستانسیالیستی) به هویت ملی، به نکاتی درباب تاریخنگاری میپردازد و در ادامه پرسشهایی درپرسمان از برخی خودشیفتگیهای فرهنگی ما ایرانیان وهمچنین کاستیهای موجود در نگاه تاریخنگاری بسیاری از تاریخنگاران به بحث گذاشته میشود. پس از آن، مطالبی درباره نسبت ملیگرایی با زبان و ملیت مطرح میگردد.
مقالهی سوم، مطلبی است با عنوان “سخنی با منادیان گفتگو با ایرانیان خارج از کشور” که متن سخنرانی نویسنده در همایش “گفتمان ایرانیان، تهران، تیرماه ۱۳۷۹″ است. هرچند زمانِ نسبتاً زیادی از برگزاری این همایش میگذرد و به نظر میرسد این موضوع به نوعی مربوط به فضای دوران اصلاحاتِ اواخر دههی ۷۰ شمسی است، اما مرور دوبارهی نکات این سخنرانی خالی از لطف نیست ومیتواند راهگشا برای از بین بردن سوءتفاهمهای احتمالی بین ایرانیان داخل و خارجنشین باشد. همچنین آمارهایی مفید در بررسی جامعهشناختی ایرانیان برونمرزی را نیز در این متن میتوان یافت.
در مطلب چهارم، مبحث عرفیگرایی و نسبت آن با اسلام مطرح میگردد.
در بخش ششم، بومیسازی (indigenization)، سیر تاریخی شکلگیری آن، زمینههای پدیدآمدن اندیشهی آن، وضعیت کنونی این باور و چالشهای آن با جهانیشدن به بحث گذاشته میشود.
یکی دیگر از مطالب خواندنی، “نگاه روشنفکران ایرانی به «غرب» در دوران میانی دو جنگ جهانگیر (۱۳۱۸- ۱۲۹۸)” است که ضمن بررسی نگاه نخبگانِ فرهنگی آن زمان به غرب، برخی رویدادها که موجب دلزدگی روشنفکران ایرانی از غرب شد نیز طرح میگردد. نویسنده، نگاهی به اندیشهی روشنفکرانِ دگراندیش (به معنای محافظهکار و دلنگرانِ سنت در آن فضای تجددخواه) مانند مهدیقلیخان مخبرالسلطنه هدایت که از قضا درازعهدترین نخستوزیر رضاشاه نیز بوده و دیگر روشنفکر ترقیخواه اما عرفانگرای آن دوره، حسین کاظمزاده ایرانشهر کرده است.
مقالهای با عنوان “فراز و نشیبهای مدرنسازی استبدادی در ایران”، یکی دیگر از مقالههای خواندنی این مجموعه است. این مطلب به بررسی دوران رضاشاه به مثابه برآمدن یک دولت بناپارتی میپردازد؛ مباحثی همچون: دلیل هواداری رضاشاه از ملیگرایی عرفیگرا به عنوان پایهای برای مشروعیتبخشی برای حکومت خود و ایجاد پایگاه اجتماعی از منظر جامعهشناسی سیاسی؛ الگوی خودکامهی نیکوکار (benevolent dictator)؛ برخی دلایل ملیگرایی ایرانیان و اَشکال بروز ملیگرایی؛ موارد اختلافبرانداز بین رضاشاه و روحانیت؛ برخی موانع عمده در عرفیسازی جامعهی ایران؛ مقایسهی حقوق اجتماعی زنان در ایران و ترکیه؛ برخی سویههای روشنفکری دورهی رضاشاه؛ و در پایان میراث حکومت رضاشاه
مطلب بعدی با عنوان “روشنفکران ایرانی و برآمدن رضاشاه”، به دلایل و زمینههای فرهنگی روی کار آمدن رضاشاه میپردازد؛ اما در این بین، مواردِ مرتبط با این بحث نیز مورد بررسی ومداقهی نویسندهی ژرفنگر قرارمیگیرد. مواردی از جمله: وقوع انقلاب مشروطه به عنوان اولین انقلاب طبقهی متوسطِ دموکراتیک دریک کشور جهان سومی (هرچند آن زمان این اصطلاح معمول و رایج نبوده)؛ رویدادهای بین سالهای ۱۲۸۷ (به توپ بستن مجلس) و ۱۳۰۰ (قدرتگیری رضاشاه)؛ بررسی عمقاندیشانهی دولت رضاشاهی به عنوان پیدایش یک دولت بناپارتیسم در ایران وویژگیهای بناپارتیسم رضاشاهی؛ نگاهی به نخستین نسل ازروشنفکران ایرانی؛ برخی زنان نخبهی دوران رضاشاه؛ امواج جهانی ناسیونالیسم و تأثیرآن برایرانِ آن عصر؛ بررسی خلاصهوارِ برخی آثاراندیشمندانهی نویسندگان عصر پهلوی اول؛ و درنهایت نمونههایی از قانونشکنیها و خودکامگی شخص رضاشاه.
“روشنفکران ایرانی و مدرنیتهی دوپهلوی ایشان” عنوان مطلب بعدی این اثر است. نویسنده دراین مقاله به رویکردهای دوگانهی روشنفکران ایرانی به غرب ومدرنیته میپردازد وضمن بررسی آن، به برخی دلایل غربستیزی درذهن روشنفکران ایرانی اشاره میکند ودرپایان خوانندگان را با برخی ناقدان ایرانی غربیشدن آشنا میسازد. همچنین، ایشان در کنار پرداختن به کاستیهای نظری ایرانی، به آسیبهای مدرنیته نیزمیپردازد ودر نهایت، اشارهای نیز به گفتمان کنونی مدرنیته و روشنفکران ایرانی میکند.
نویسنده در مقالهای با عنوان “استدلال شاه برای جمهوریخواهان پذیرفتنی بود”، به سابقهی رابطهی ایران و آمریکا و دلایل چرخش نگاه ایرانیان به آمریکا از مثبت به منفی میپردازد.
مقالهی پایانی این اثر، با عنوان “بازخوانی یک کتاب: «مدرن بودن در ایران»”، نگاهیست به کتابی از خانم فریبا عادلخواه با عنوان انگلیسی از انتشارات دانشگاه کلمبیا. دکتر مهرزاد بروجردی ضمن بررسی و نقد کتاب فریبا عادلخواه، از نگاه ایشان، به برخی دگرگونیهای نوسازانه در ایران اشاره میکند و دگرگونیهای بنیادین در اقتصاد و جغرافیای انسانی ایران را به عنوان یکی از دلایل تمایزیافتگی و تفکیکشدگی و خروج جامعهی ایران از شکل تودهای میداند.
مقالات ارزشمند دیگری نیز همچون: “درک سیاسی روشنفکران ایرانی”، “تاریخنگاری آدمیت”، “درباره لیبرالیسم ایرانی”، “از بناپارتیسم راهی به دموکراسی نیست” دراین مجموعه جای دارد.
- سپتامبر 09, 2011
- بدون نظر
- ایرانشهر, هویت ایرانی, پیام جهانگیری