پایان سه دهه گسست؟
منتشر شده در دویچهوله، 26 مارس 2009
در گفتوگو با مهین دخت مصباح
اوباما در پیام نوروزی خود، هم با مردم ایران سخن گفت و هم با رهبری سیاسی. آیا وزن هر دو خطاب یکسان بود، خطاب اصلی به که بود؟
اجازه بدهید بگویم که این پیام مهمی است و امیدوارم پاسخ درخوری دریافت کند. گویا روی سخن اوباما بیشتر با رهبران ایران بود. در دولت بوش هم چندین بار از این پیامها داده شده بود که البته میشد آنها را در چارچوب دیپلماسی عمومی آمریکا گذاشت. این بار، آهنگ سخن آقای اوباما و تاکیدهایی که کرد، با گذشته متفاوت بود. این دگرگونی مهمی است. نقشی هم که به این پیام داده شد و شیوه ی پوشش آن در رسانههای همگانی، نشان میدهد که دولت آمریکا خواستار رسیدن این پیام به مردم و رهبران ایران است.
شما توان جمهوری اسلامی برای واکنش خردمندانه به این پیام را چگونه میبینید؟
شاید وقت آن باشد که هر دو طرف به جای تکرار شعارهای خستهکننده کنونی، عمیقتر فکر کنند. آمریکا درگیر افغانستان و عراق است. رهبران ایران هم باید بدانند که اقتصاد بیمار ایران با شرایط بد جهانی، بدتر میشود. من زیاد خوشبین نیستم که مسئولان ایرانی با روی کار آمدن اوباما و بر اساس شرایط موجود، تغییر رفتار بدهند. در سی سال گذشته، بارها فرصتهایی برای کاربست بهینه پدید آمد ولی از دست رفت.
گروههایی در ایران، پیوسته پس از این اشارههای آشتیجویانه از سوی آمریکا، شرطهای تازه ای برای گفتوگو در میان میآورند و بازی را به نقطه کور میکشانند. به نظر شما چنین جریانی میتواند اینبار نیز این پیام را به بنبست بکشاند؟
بله! البته در هر دو طرف این موانع هست. ما میدانیم که در سال ۲۰۰۳ ایران برای آمریکا پیام فرستاد ولی چون آمریکا در آن زمان در جنگ افغانستان پیروز شده و دولت عراق را هم سرنگون کرده بود، دلیلی ندید که با ایران مذاکره کند. امروز هم اگر ایرانیها، این پیام را نشانهی ناتوانی دولت آمریکا بدانند پیشرفتی رخ نخواهد داد. واقعیت این است که دشمنی با آمریکا بنیاد هستی و هویت برخی کسان در جامعه ایران است.
پیشتر گفته میشد که اوباما در فکر نوشتن نامه به رهبر یا رییس جمهور ایران بوده اما در گزینش زمان اینکار دو دل است. آیا این پیام را میتوان پیشنویس چنان نامهای دانست؟
برداشت من از این پیام این است که اوباما آماده گفتگو با هر مسئولی در ایران هست. چه در تراز رهبر، چه در تراز ریاست جمهور. آقای احمدینژاد نامهای نوشته بود به اوباما که پاسخ درخوری دریافت نکرده بود. پیام نوروزی اوباما به شکلی، پاسخ به نامه احمدینژاد هم هست. البته در محافل سیاسی آمریکا در مورد این که با دولت احمدینژاد مذاکره شود یا شخص رهبر، اختلافنظر هست. طرفین استدلالهای خود را دارند و به نظر میرسد در مورد راه واحدی هنوز به نتیجه نرسیدهاند. پیام نوروزی آقای اوباما راه را باز کرده و اگر گفتگوی مستقیمی در مورد مسائل ایران و آمریکا صورت نبندد، مسایل افغانستان از جمله، فرصتی خواهد بود که دو طرف پشت میز گفتگو بنشینند.
پس نباید چندان امیدوار بود که مسئولان ایرانی روی چندان خوشی به این پیام نشان دهند.
بله، نباید ذوقزده شد. در سی سال گذشته بارها و بارها ازین گونه پیامها رد و بدل شدهاند. من بعید میدانم در آستانه انتخابات ایران بتوان انتظار پاسخ مثبتی از درون کشورداشته باشیم. البته با مشکلات اقتصادی کنونی، تنها یک طرف ضربه نمیخورد و ایران هم بهای سنگینی خواهد پرداخت. آمریکاییها در وضع کنونی سخت درگیر افغانستان و عراق اند و در شرایطی نیستند که بخواهند جبهه تازه ای در رویارویی با ایران در بگشایند. تهدیدهای دولت اسراییل نیز در آمریکا بازتاب خوبی ندارد. بهرروی امیدوارم من اشتباه کنم و در ماههای آینده ایران وآمریکا گامی بسوی گفتگو بردارند.
آیا ممکن است آمریکا گفتگوی بدون پیششرط را بپذیرد و این یک برد سیاسی برای ایران بهشمار آید چرا که ایران همیشه بر کنار نهادن پیششرط پای فشرده است؟
بله امکانپذیر است و درستهم همین است. من خود با پیش شرط برای گفتگو آن هم چنین شرط بالایی مخالفم. تمام دعوا درباره ی غنیسازی بود و ایران این امتیاز را پیش از گفتگو نمیداد. برداشتن پیششرطها با شرایط اقتصادی کنونی، چندان دور از ذهن نیست ولی اگر بخواهم محتاطانه سخن بگویم، باید بگویم آمریکاییها برخورد مرحلهای را در دستور کار خود قرار خواهند داد. مسائل عراق و افغانستان میتوانند نقطههای شروع باشند.
- مارس 26, 2009
- بدون نظر
- اوباما, جمهوری اسلامی, دویچه وله, مهین دخت مصباح