• خانه
  • مقالات
  • نقد کتاب
  • مصاحبه‌ها
  • ترجمه‌ها
  • خاطرات
  • شعر
  • عکس
  • زندگی‌نامه
  • ویدیوها
  • rss

چشم‌پوشی وظیفه‌ی روشنفکر نیست

نقدی بر گفته‌های حاتم قادری در گفت‌وگو با شهروند امروز
منتشرشده در شهروند امروز، 22 مرداد 1390، صفحات 13-12.

چند روز پیش از این در اتاق کارم در دانشکده، گفت‌و‌گوی “شهروند امروز” را با دکتر حاتم قادری (در سرشت شهروندی و سرنوشت آن در امروز و فردای جامعه ایران) خواندم و آنگاه از پله‌های ساختمان پائین آمدم تا در راهروی طبقه نخست مانند همیشه از کنار کتیبه سوگند وفاداری شهروندان آتن بگذرم و راهی به خیابان بجویم. این کتیبه را که بر دیوار “مدرسه شهروندی مکسول” نگاشته‌اند، بارها دیده و خوانده بودم .اما، گویی این زنگ صدای شهروندان آتنی بود که مرا به باز خوانی کتیبه فرا می‌خواند: “سوگند که ما تا پای جان در هواداری آرمان‌ها و هستی‌های قدسی شهر خویش خواهیم کوشید، چه تک و تنها و چه با هم، در شمار بسیار. ما در پیشبرد حس وظیفه‌مندی در برابر جامعه آنی درنگ نخواهیم کرد، ما قانونهای شهر خویش را ارج خواهیم نهاد و پیروی خواهیم کرد. ما شهر خویش را نه تنها آنچنان که به دست ما رسیده است که بارها و بارها بهتر و با شکوه تر و زیباتر از آنچه پیشینیان ما به ما واگذاشتند به دست آیندگان پس از خویش خواهیم سپرد”.

زمانی در برابر کتیبه نشستم و سخنان دکتر قادری را به خاطر آوردم: نبود راه و رسم شهروندی در ایران امروز و نیستی آن در فردای نزدیک؛ نبود رسم گفت و شنید؛ چیرگی اندیشه و ارزش‌های پیشامدرن در میان گروههای پر شماری از ایرانیان؛ صورت نبستن جامعه مدنی مستقل از دولت؛ نقد ناشدگی و نقد ناشدن سازوار قوام یابی اجتماعی و تاریخی جامعه کنونی؛ دولت اجاره گی؛ به “چهار راه حوادث ” نشستن ایران؛ بزرگی شهر تهران و ناکارآمدی سپهر آن برای گفتگو و بسی نکته‌های دیگر. سنگینی این نبود و بودنها در ذهن و زبان دکتر قادری را در یک پله ترازو گذاشتم و گرمی امید آتنیان و اراده شان در ساختن شهری بسی با شکوه تر و بهتر از آنچه پیشینیان به جا نهاده‌اند در پله دیگر نهادم. پله نخست سرد اما علمی و بی‌طرف و پله دوم گرم از شور اراده بود و من با خود اندیشیدم که آیا به راستی ناچار به گزینش تنها یکی از میان این دوگانه خود ساخته‌ایم؟ و آیا به راستی معنای راستین سیاست ورزی در فراروی و رهائی ازین بن بست خود ساخته نیست؟ در سخن دکتر قادری به سبک آرنت گفت و شنید و تکاپو و دست اندرکاری سیاسی (lexis and praxis) رکن اساسی زندگی انسانی و و بنیاد شهروندی دمکراتیک آتنی است: یک شهروند باید بتواند آزادانه در گفت گوبا همه دیگر شهروندان بگشاید و آنگاه، در پی آن گفت و شنودها، همگی بایست بتوانند آزادانه آنچه را که درست و خوب، یعنی عادلانه یافته‌اند، در نهادهایی چون قانون و قلمروی زندگی اجتماعی و حتی فردی خویش عملی سازند تا نیروی “خیر فردی” با “خیر همگانی” در یکدیگر بیامیزند و زندگانی انسانی و انسان وار بر شهروندان چهره بنماید.

اینک به پاره دیگری از سخنان دکتر قادری می‌اندیشم: آنجا که ایشان سه ویژگی نسل خویش را “خرده بورژوا، رمانتیک و عصیانگر” می‌شمارد و آنگاه در خاطرم می‌گذرد که گویی دکتر قادری دست کم تا آنجا که در نگاه رمانتیک خود او به معنای شهروندی آتنی در میان است همچنان فرزند راستین نسل خویش باقی مانده است. به جای خانه راه کتابخانه در پیش میگیرم و به زودی در میان کتابهای تاریخ و سیاست ایران باستان به نوشته‌هایی می‌نگرم که از کاستی‌ها و نارسایی‌های شهروندی در آتن پرده برمی گیرند، از آنچه بر سر زنان و خیل فرودستان و برده‌ها می‌رفته است که نه حق رای داشتند و نه بر مسند قضا می‌توانستند نشست یا به جنگ بروند. به نقش خبرگان کم شمار شهری – یا شهروندان راستین؟ آتنی مینگرم که اهل خطابه (rhetoric) و جدل ( Dialectic) و حتی سفسطه (Sophistry)‌اند و بسی بیشتر از برهان (demonstration) ازین هر سه در گفت و گوی قلمرو همگانی بهره می‌برند. چنین است که از نگاه رمانتیک به آگورا (Agora) و شهر (polis) و شهروندی (civitas) در عهد یونان باستان و در امپراتوری رم کناره می‌گیرم.

پیش از دکتر قادری نیز پژوهندگانی چون آن لمبتون گوشتزد کرده بودند که در جامعه‌هایی همچون ایران مفهوم‌هایی چون استقلال فرد و شهروندی فعال صورت واقعیت نپوشیده‌اند، چنانکه در اندیشه‌های متفکرانی چون فارابی و ابن خلدون و ابن رشد نیز مفهومی چون “انسان” ،”اهل المدینه”،”رعایا” و “اخوان اخوت” نیز هیچ گاه در بردارنده پاره‌های حقوقی، روانی و سیاسی مفهوم “شهروند” نبوده‌اند (در جامعه‌های عربی هم واژه “موطیفه” به‌سان برابرنهاد “شهروندی” (citizenship) تنها از آغاز سده بیستم بر زبان‌ها افتاده است).

آری، شاید در پاسخ به حکیمان مسلمان بود که ژان ژاک روسو می‌نوشت: “خانه‌ها بدن شهر را می‌سازند اما شهروندان‌اند که به شهر روح می‌بخشند.” با این همه من بر آنم که نمی‌توان و نمی‌بایست از یاد برد که ایرانیان در چندین دهه گذشته گاه گرم و پرشتاب و گاه با آهستگی و پیوستگی گام در راه شهروندی نهاده‌اند. امروز دیگر داوری خرد همگانی نابرابری‌های حقوقی دین بنیاد (مانند جزیه گرفتن از اقلیت‌های دینی) یا بی‌بهره ساختن زنان از حقوق راستین شهروندی را نمی‌پذیرد. فرهنگ رای دادن در جامعه کمابیش نهادینه شده و جلوه‌های گوناگون باور به فردانیت در زندگی اجتماعی را نمی‌توان نادیده گرفت. و همچنان که دکتر قادری می‌گویند رواداری فرهنگی، دوری از راه و نگاه ایدئولوژیک، ره یافتن رسانه‌ها به قلمروهای همگانی و فردی و رویش شبکه‌های اجتماعی هر یک به سهم خویش روحی از آن گونه که روسو می‌گفت در کالبد شهر ایرانی دمیده‌اند. چنین است که در نگاه من کاروان ایرانیان در چندین دهه گذشته راه پرنشیب و فرازی از عزیمت گاه “سنت مداری دینی” تا منزلگاه “حس ملیت” پیموده است و از آنجا نیز یک چندی است که با افت و خیز فراوان به سوی “سر منزل فرهنگ شهروندی” روان است. رسیدن به سر منزل شهروندی اما در گرو درهم آمیختن و با هم بالیدن “حق” شهروندی از یکسو و “وظیفه” شهروندی از سوی دیگر است. از این رو فردانیت (Individuality) وآزادی‌های فردی که اساس اندیشه حق مدار لیبرالی را سامان می‌دهند، برای بالیدن نیازمند پشتیبانی گروه و اجتماعند. به دیگر سخن، شهروندی در گرو پیوندهایی است که فرد و جامعه را با هم برآورد و خیر فرد و خیر گروه را به هم برآمیزد. فرد فرد ما را به هم گره زند و ادعای “حق” هر یک بر دیگری را با پذیرش “وظیفه” از سوی دیگری (در برآوردن آن حق) هم عنان سازد. بدین روی این جمع و جامعه است که بایست حق جدا بودن، حق فردانیت و حق متفاوت بودن از جمع را بپذیرد و تنها آنگاه است که رشته مفهوم‌های حقوقی‌ای چون حق رای، دست اندرکاری در سیاست اداره شهر و مشارکت در سرنوشت آن و نیز حق برخورداری از امنیت و امکان‌های نهادینه شهری در زیر چتر مفهومی چون “فرد شهروند” به هم می‌رسند.

بدین سان شهروندی به یک مقوله تنها اخلاقی فرو نمی‌کاهد، بلکه ما را درگیر گفت و گو درباره کاربست هوشمندانه حق و مسئولیت مشارکت سیاسی می‌سازد. هر سخن تنها این نیست که باید “رهبران” سرمشق رفتار جمعی باشند، بلکه شهروندان نیز می‌بایست مهارت‌های شهروندی (مانند همکاری و همدلی، بالا بردن تراز دانش اجتماعی و هنر پرسشگری از دولتمران) را بیاموزند. اگر روشنفکران به بهانه نبود و نبودن‌ها در سایه تحلیل‌های سرد علمی به گسترش و آموزش فرهنگ شهروندی کمر نبندند، آنگاه “فردهای” اجتماعی، یعنی مردمان، به سوی خرده هویت‌های خانوادگی، قومی، نژادی و مذهبی رو می‌کنند و شکاف‌های اجتماعی و انبوه “نبودها و نبودن ها” ژرف تر و انبوه تر می‌شوند. شهروندی یک فرآیند، یک “شدن” است که در آن انسانهایی با انبوه رنگارنگ دلبستگی‌ها و وفاداری‌ها (Loyalties) پیوسته با پرسشهای “چگونه هستیم”؟ و “چگونه خواهیم باشیم”؟ رو به رو می‌نشینند و هر آن به پرسش نوشونده از خوبی/عدالت‌مندی و فضیلت‌مندی زندگانی اجتماعی و شهری خویش پاسخ‌های تازه می‌دهند. بی‌شک این اندیشه گری و درگیری پیوسته با پرسش از خوبی/عدالت‌مندی زندگی اجتماعی و قانونی و نهادهایش است که شهروندان را هرچه بیشتر و بیشتر به فضیلت شهروندی می‌آراید .امروزه سیال شدن جغرافیایی مکان، چند و چون شیوه کار و تولید مدرن، پیشرفت شگرف علم تجربی و گسترش رسانه‌های گروهی نقش نوینی بر جهان انسان‌ها نهاده است و جامعه ارگانیک باستانگانه (polis) را به دست فراموشی سپرده است. پس باید با درس گیری از مفهوم آتنی شهروندی به معنای نوینی از شهروندی اندیشید که در خور جهان و جامعه نوین باشد.

دکتر قادری می‌افزاید که “وظیفه من، امید دادن و ناامید کردن نیست.” شاید به درستی خرده گرفتن همچومنی که در سایه فرنگ نشسته‌ام و یک از هزاران سختی‌ها را که ایشان و دیگر استادان و فرهیختگان در ایران تجربه می‌کنند نیازموده ام، ناروا باشد. اما اجازه می‌خواهم که یکی دو نکته را در میان آورم: نخست چنانچه ریچارد رورتی می‌گوید، واژگانی چون “شهروند ” “انقلاب” “عقلانیت” و “دمکراسی” واژگانی فربه (thick words)‌اند که وارسی و آشکار‌سازی پیوندشان با مفهوم‌هایی چون درست/خوب و زیبا که بسا با شهود همگانی (Common sense) پیوند نزدیک تری دارند، وظیفه روشنگرانه روشنفکران است. دوم آنکه، در جامعه‌ای که جوانان و دانشجویان آن با سرخوردگی‌های بی‌شمار، پرسش‌های بی‌پاسخ و نابسامانی‌های آموزشی و اجتماعی دست به گریبانند، آیا نمی‌بایست که روشنفکران تلاش دوچندانی در کار پرستاری و پرورش نهال شهروندی به کار بندند، شعله امید را در دل‌های جوانان زنده نگهدارند و دست و بازو گشوده و دانش آموزان و دانشجویان را دست کم به آموختن درباره مفهوم‌هایی چون حقوق کودکان و اقلیت‌های مذهبی و نژادی و پناهندگان افغانی و …رهنمود کنند؟ آیا نباید هر یک از ما به فرزندان این مرز و بوم ارزش‌های داوطلبانه و بی‌مزد و منت خدمت دولتی را آموزش دهیم؟ آیا نباید به آنان بیاموزیم که باید قانون‌های ناعادلانه را به چالش گرفت؟ و در راه مدرسه و محله و اداره و شرکت از کارکرد انجمن‌ها و همکاری و همدلی گروهی بهره برد؟ امروزه کارهای به ظاهر کوچکی چون همکاری داوطلبانه با ماموران آتش نشانی ویا با گروه‌های خیریه در بازسازی خانه‌های فرو دستان، تکاپوی گروهی بشر دوستانه و بنا نهادن سازمان‌های غیر دولتی، اساس آنچه که حس شهروندی را سامان می‌دهد، در جان و دل جوانان و نوجوانان کشورهای دمکراتیک می‌نشاند. بی‌گمان شهروندانی از این دسته‌اند که آنچه را که روسو روح شهر می‌دانست همچون هوای تازهٔ امید در کالبد جامعه می‌دمند.

بی‌گمان، چنانکه دکتر قادری و بسیاری از دانشگاهیان در ایران امروز برآنند، کارو بار روشنفکری چشم پوشی آسانگیرانه بر کاستی‌های فرهنگی و ویژگی‌های اجتماعی ایرانیان نیست. همانگونه که مارکس می‌گوید، نقد نمی‌بایست از نتیجه خویش بهراسد. ولی افسوس که میان این باور درست روشنفکران و شیوه عمل ایشان فاصله زیادی افتاده است. آری، سیاست پیشگان، بازاریان و روحانیان که از ایشان چشم نقادی مردمان کوی و برزن نمی‌توان داشت. چنین است که بار نقادی راه رسم فرهنگ و زندگی اجتماعی ایرانیان پیش از همه بر دوش روشنفکران ایرانی است که باید در کوی و برزن آینه گردانی کنند و انبوه زشتی‌های مردمان را، بسی بیشتر از خوبی هایشان، برایشان بنمایند. رفتارهای اجتماعی‌ای چون پاره کردن صندلی سینما و اتوبوس، رانندگی قانون گریزانه، کودک آزاری، به تماشای اعدام رفتن، خرافه باوری، کتاب گریزی، دورویی، تعصب‌های قومی و قبیله ایی، رشوه دهی و رشوه خواری، کم کاری، پارتی بازی، کتک کاری خیابانی و نیز باورهای نادرستی چون استبداد رای گهگاه هدف نقد شاعران (بهار، دهخدا، ایرج میرزا …) و هنرمندان (نمایش شهر قصه) و داستان‌نویسان (صادق هدایت، جمالزاده، گلستان ….) و کارگردانان (عروس آتش …) بوده است ولی صد افسوس که روشنفکران دانشگاهی در پیگیری شیوه نقادی اجتماعی کم کاری بسیار کرده‌اند؛ چرا که بیشتر چنان اندیشیده‌اند که ناهنجاری‌های اجتماعی ایرانیان پی آمد شیوه‌های رفتار و عمل دولتمران بوده است و از این رو نقد حکومتگران را بر نقد توده‌ها برتری داده‌اند. به نظر من باید هر دو گونه یعنی نقد حکومتگران و سیاست پیشگان و نقد مردمان کوی و برزن را با هم به پیش برد. می‌بایست همزمان در دو جبهه جنگید. بی‌شک جامعه مدنی بر بستر مفهومی ایجابی از شهروندی خواهد رویید و فراهم آوردن چنان بستری خود بسته به نقد بی‌امان کاستی‌های فرهنگی و رفتارهای توده‌هاست. هدف چنان نقدی نه به زیر کشیدن دولت که آشکار کردن کاستی‌ها و رنج و دردمندی یکایک شهروندان است. این گناه دولت نیست که یک هموطن گل‌های باغ همگانی را از ریشه می‌کند و بساط سبزه و چمن را لگد کوب می‌کند یا زباله را در جوی خیابان می‌ریزد. به راستی چطور باید به کارکرد دولت حساس بود اما از پایمال کردن حق شهروندی به دست شهروندان دیگر چشم پوشید؟ با امید به فردای روشن تر شهروندان وطنم، از خیابان به خانه می‌رسم و صدای فرزندم رشته فکرم را به سوی فردایش می‌برد ….

مرتبط

  • آگوست 13, 2011
  • - مدیر
  • ۵ نظر
  • حاتم قادری, روشنفکر, شهروند امروز, فردانیت, ژان ژاک روسو
درباره این نویسنده
  • View all posts by مدیر
  • بلاگ
اشتراک‌گذاری
  • google-share
۵ نظر
  1. زهرا اميري 2015 آوریل 01 در 13:32 پاسخ

    عالی بود سپاس من همیشه نظرات شما را دنبال میکنم

    • ناشناس 2015 آگوست 11 در 13:27 پاسخ

      Thank you.

    • مدیر 2019 مه 10 در 22:17 پاسخ

      متشکرم

  2. محمدحسین 2015 آوریل 10 در 16:15 پاسخ

    درود بر دکتر بروجردی عزیز… حقا که استادی… گرچه گفتگوی دکترقادری هم خالی از حقیقت نیست وبازگوکننده بخشهایی از جامعه ایرانی است اما رهنمود شما درست است و نباید از گذار به توسعه و رسیدن به دموکراسی و بسط رواداری و جامعه مدنی ناامید شد

    • مدیر 2019 مه 10 در 22:16 پاسخ

      متشکرم .

نظر بدهید لغو پاسخ

درباره سایت

در این سایت بسیاری از مقالات، مصاحبه‌ها، نقد کتاب‌ها و ترجمه‌هایی را که در سه دهه گذشته انجام داده‌ام را در کنار کتاب‌های من می‌توانید ببینید. سعی کرده‌ام متن اولیه را تا حد امکان حفظ کنم و اگر در مطبوعات ایران چیزی حذف شده بود آن را اضافه کنم. بعضی از مقالات این سایت برای اولین بار در اختیار خوانندگان فارسی زبان قرار می‌گیرند. لطفا نظرات، پیشنهادات و انتقادات خود را با من در میان بگذارید.

زندگی‌نامه

مهرزاد بروجردی به‌ سال 1341 در شهرآغاجاری به‌ دنیا آمد و دوران کودکی و نوجوانی را در خوزستان گذرانید. چند ماهی پیش از انقلاب 57 برای تحصیل در رشته‌ی علم سیاست و جامعه‌شناسی به آمریکا سفر کرد. ادامه ...

تازه‌ها

  • علل و پیامدهای اعتراضات کنونی در ایران
  • ۴۱۰ پاسدار سیاست‌ورز
  • دفاع از کارنامه روشنفکران ایران، بخش اول
  • به کجا داریم میرویم؟ گفتگوی مهرزاد بروجردی، صادق زیباکلام و احمد وخشیته

تماس

Mehrzad Boroujerdi
Dean, College of Arts, Sciences and Education Missouri University of Science and Technology 118 Fulton Hall Rolla, MO 65409 573-341-4575
Profmehrzad@gmail.com
https://www.boroujerdi.spia.vt.edu
  • Facebook
  • Flicker
  • Skype
  • Twitter
  • Linkdin

جستجو



نقل مطالب این آرشیو با ذكر ماخذ یا با لینک آزاد است. Copyright © 2018. mehrzadboroujerdi.com

بازگشت به بالا