بیشتر تاریخ نگاران دورهی فرمانروایی رضاخان را عصر تمرکز یابی قدرت و سامانمند شدن اقتصاد ایران میدانند و در همین حال سرکوب سیاسی و فضای بستهی فرهنگی این دوره را مایهی سترونی اندیشه و زوال روشنفکری در عهد پهلوی اول میشمارند.
رضا خان دلیل وجودی دولت را عرفی میدانست، هستی نظم و قانون را ضروری میدید، بر سرکوب افکار قومگرا و جدائی طلب پای میفشرد و رهبری متمرکز و مستبدانه را ناچار میشمرد.