بیشتر تاریخ نگاران دورهی فرمانروایی رضاخان را عصر تمرکز یابی قدرت و سامانمند شدن اقتصاد ایران میدانند و در همین حال سرکوب سیاسی و فضای بستهی فرهنگی این دوره را مایهی سترونی اندیشه و زوال روشنفکری در عهد پهلوی اول میشمارند.
این روزها همه از بحران مارکسیسم سخن میگویند. خیزش اندیشهها و جنبشهای محافظه کار در سطح جهانی از یک سو و انحطاط "سوسیالیسم واقعا موجود" از سوی دیگر دیر زمانی است که پرسشواره بحران مارکسیسم را در اذهان روشنفکران چپ اروپا و امریکا ایجاد کرده است.