اسلام و رقص رسانههای جهانی
Mehrzad Boroujerdi and Nicole J. Allem, “Islam and the Promenades of Global Media.” In Timothy S. Shah, Alfred Stepan, and Monica D. Toft (eds.), Rethinking Religion and World Affairs (New York: Oxford University Press, 2012), pp. 217-228.
“ملیکه الارود ( Malika El Aroud)” در خیابان برای دیگران ناشناس است چرا که حجابی سیاهرنگ تمامی او را به جز چشمانش پوشیده است… ولی در جهان اینترنت، خانم الارود خود را در قامت یکی از تندروترین جهادیهای اینترنتی در اروپا پدیدار کرده است. او خود را سرباز- زنی در راه هدفهای القاعده بازمی شناساند، مردان را فرامی خواند که برای جنگ به القاعده بپیوندند و زنان را میخواند که از چنان همسری پشتیبانی کنند: “نقش من منفجر کردن بمب نیست.. .چنان کاری کار من نیست من سلاح خود را دارم… و آن همین نوشتن است، سخن گفتن است و جهاد من همین است. میتوان با سخن بسیار کارها کرد. نوشتن هم بمب است.”
گزارش بالا دربردارنده گزارهها و واژگانی ویژه است: “ناشناس”، “جهادی اینترنتی”، “فراخوان مردان”، “سلاح”، و “نوشتن”. این واژگان که گویای کیستی نویسندهاند، در کنار یکدیگر پارهای ویژگیها مهم مدرنیته و دوران اطلاعات را نیز به نمایش میگذارند:
1- این که فردی ناشناس و ناپیدا در خیابانهای اروپا میتواند نقش کلیدی در جنبشی پرکشاکش در پس جهان در ظاهر سرخوش و رقصان مدرن داشته باشد.
2- این که سپهر مردسالار خشونت اینک بازتعریفهای مدرن را چنان در خویش پذیرفته است که به زنان نیز اجازه دستاندرکاری در خشونت میدهد.
3- این که در جهان پرشتاب و هر لحظه در دگرگونی اینترنتی نیز نوشتن همچنان سلاح برندهایست.
پیش از این آنتونی گیدنز (Anthony Giddens) در کتاب خویش “پیامدهای مدرنیته” اشاره کرده بود که پیشروی مدرنیته به شیوه روزافزونی دو مفهوم فضا و مکان را از هم جدا میکند. به آن نشان که داد و ستدی غایبانه میان آنها که در یک مکان نیستند و چهره به چهره هم ننشستهاند سامان میدهد، (p.18، 1990)، غایبانی که در یک مکان نیستند اما در یک فضای اینترنتی در کنار همند. در نگاه گیدنز پدیده “جهانی شدن” را میتوان در فرآیندهای جهانیای جستجو کرد که به قدرت بر رویدادهای محلی اثر مینهند (64). جیمز لول (James Lull) نیز چنین استدلال میکند که انقلابهای یارانهای در داد و ستدهای انسانی، در کنار دگرگونی در شیوه توزیع دانش، ویژگی کلیدی جهانی شدن را به نمایش میگذارد1 (p.7، 2007).
در کنار این دو بندیکت اندرسن (Benedict Anderson) (1992) و ارجون آپادورای (Arjun Appadurai) (1997) نیز به پاسخگویی به این پرسش برخاستهاند که چگونه ملیگرایی از راه دور و “گریز رسانهای”2 (media escapes) به شکلگیری کیستی و هویت و آرمانهای سیاسی گروههای در تبعید و بدون کشور یاری میرسانند. اندرسن و آپادورای هر دو میپرسند که چگونه خیالهای آدمیان از مرزهای جغرافیایی فراتر میرود و چگونه رسانههای سنتی و نوین3 که دستاندرکار قوامدهی به قومیتهای خیالی و گروههای مذهبیاند مدرن شدن را با چالشهای نوین همراه میکنند: از توان دولت-ملتها در مدرنسازی از بالا میکاهند و کیستی شهروندان را با پیچیدگیهای بیشتری همراه میسازد.4
اندرسن و آپادورای همدل با (برساخته گرایان) (Constructivists) در پژوهشهای سیاست بینالملل، بر فاعل بودن آدمی، جنبه غیرضروری و امکانی رویدادها، ایدهها، زبانها و معناها انگشت تاکید مینهند و قوه خیال را نیروی پیش برنده آدمیان فاعل مختار میشناسند. چنین است که زن مبارزهجوی مسلمان یعنی الارود، از امکانهای فراهم آمده عصری بهره میبرد که درو کیستی و هویت آدمیان دیگر وامدار مکان زندگیشان نیست چنان که نزدیکی جغرافیایی نیز دیگر شرط لازم داد و ستد فکری به شمار نمیآید. بهراستی اینترنت این امکان را برای الارود فراهم آورده تا از تنگنای مکان درگذرد و در سپهر همگانی نوینی پای نهد که ساختارهای سنتی جنسیت توان محدود کردن آن را ندارد. برای بیشتر مسلمانان اما، پیامدهای جهانی شدن و فناوری اطلاعات پیچیدگیها و کشاکشهای فرهنگی بنیادین تری به بار آورده است. سپهر همگانی اینترنتی دو چهره دارد. از یک سو فراگیری و پیوستگی رسانههای نوین پیامدهای نوینی چون تبلیغ بی دردسر دین تا دورترین نقطهها و شنوندگان دارند و از این رو شهروندان عادی دسترسی آسانتری به اخبار داشته و شکلگیری گروهها و فرقههای نوین مذهبی در میانشان آسانتر شده است. این روند همچنین به قوامگیری هویتهای دینی تهاجمپیشه انجامیده است.
در سویه دیگر، اما همین رسانهها از قدرت انحصاری متولیان سنتی دین کاستهاند و با ساماندهی سپهری بدون کانون و کران، هر کسی را که به رایانهای دسترس دارد توان تاثیرگذاری بر گفتمان دینی دادهاند. در پی این، از قدرت کارشناسان کاسته شده، گفتمانهای دینی چند پهلو و نامتمرکز شدهاند، پرسشگری از سنتگرایی دینی (که ضد پرسش است) و مقاومت در برابر فشار باورهای جزمی دینی رواج یافته است. بدینروی رسانههای نوین اقتدار مفتیان و متولیان رسمی دین را با چالش بیسابقه روبهرو میکند.
سلسله مراتب اقتدار دینی که تا پیش از این شنوندگان دستورهای مفتیان را به خاموشی و سرسپاری ناچار میساخت، اینک از تکانههای جهانی شدن و فناوری اطلاعات به لرزه درآمده است. متولیان رسمی دین اینک خویش را پیوسته با خیل نکتهگیریها و پرسشهای رهگذران اینترنتی، نقدهای دینپژوهان غیرروحانی و حملههای فلسفی عرفیگرایان روبهرو میبینند. چنین حال و روزی به رویش پرسشهای شناختشناسانه، نظری و سیاسی در میان مسلمانان انجامیده و بسا که بر آتش اضطراب وجودی (existential angst) در میان آنان دامن زده است.
آیا بهراستی رسانهها به ساماندهی یک کیستی یگانه و جهانی برای مسلمانان میانجامند؟ یا بهکل الهیات و فقه را در چارچوب سیاسی نشانیده و بر آشوب شکگرایی میافزایند؟ آیا باید مسلمانان رسانههای نوین را به چشم بنگاه نوین کفرپراکنی بنگرند و یا خوشبینانه آن را بازنمای روح تازه انسانیت بشمارند؟ پیش از پرداختن به این پرسشها باید چند نکته را به خاطر بیاوریم. نخست آن که، باید قالبهای ناکارآمدی چون یکسانی فکری در میان مسلمانان، باور به کشمکش ذاتی میان فرقههای اسلامی، یکپارچگی و همخوانی “جهان اسلام” و دوگانه غرب عرفی در برابر جهان دینی اسلامی را کنار بنهیم.
پیش از این العظمه (Al-Azmeh) (1993) بی پایگی افسانه یکپارچگی جهان اسلام را نشان داده و بر هستی “اسلامها” و نه “اسلام” انگشت نهاده است. نیز زمان Zaman) 2002) استدلال کرده است که رفتارهای پیچیده مذهبی و سیاسی روحانیان را نمیبایست در تصویر شکسته بستهای چون نبود درک تاریخی، اخباریگری و محافظهکاری خلاصه کرد. طلال اسد (Talal Asad) (2003/1993) نیز به همین شیوه تاریخنگاریهای بازاری از اسلام و مسیحیت را نقد میکند. دوم این که نباید پنداشت جهان مسلمانان نیز درست بهسان دیگر پارههای جهان آکنده از رسانههای سنتی و نوین است. برابر آمار بانک جهانی و یونسکو میزان دسترسی به رسانههای نوین در جهان اسلامی بسیار کمتر از دیگر پارههای جهان است. نیز گرچه در دنیای اسلامی عربان دسترسی بیشتری به رسانهها دارند، هنوز برای رسیدن به دیگر مردمان جهان راه درازی در پیش روی آنان است.
رسانهها: سازنده یا پیشبرنده؟
نباید در نقش رسانهها بهسان کارپرداز دگرگونی اجتماعی و یا در میزان اثربخشیاش بر کاربران زیادهروی کرد. واقعیت این است که رسانه پیام را به گیرندهای میرساند که مغزش به هیچ رو به کاسهای تهی نمیماند. نظریههای گوناگونی در چند و چون اثربخشی رسانهها پرداخته شده است و قلمرو پژوهشهای رسانهای نیز پر از گفتگو در این باره است که آیا کاربست رسانهها به باورهای نوین و عمل اجتماعی بر مبنای آنها میانجامد؟ آیا بهعکس، تنها باوری را که پیشاپیش در خاطر کاربران جا افتاده است پشتیبانی میکند؟ و یا به دگرگونی باورها یاری میرساند؟ برخی پژوهشگران برآنند که رسانه تاثیر بیاندازهای بر کاربران دارد و گروهی میگویند که کاربران تنها همان چیزی را از اخبار بر میگزینند که تاییدگر باورهای پیشین آنها باشد. برابر نظریه “پرورش” (Cultivation) کاربرد بیمهار رسانهها به شکلگیری تودهای میانجامد که در باورها و دیدگاههای خود پیرو رسانههای همگانی است. پیروان نظریه دیگر یعنی “رسانههای هدفساز” (Agenda Setting) برآنند که کاربران رسانهها به آنچه در رسانهها بازگو میشود اهمیت بیشتری میدهند بی آن که به ضرورت از دیدگاه رسانهها پیروی کورکورانه کنند.5
الگوی حافظهمحور هم دیدگاه فرد را تاثیر پذیرفته از حافظه وی میداند که برخی ایدهها را دسترسپذیر میسازد و از این رو برآنچه که بهسان دیدگاه یک فرد بر زبان وی میآید تاثیر مینهد.6 بنابر نظریهی قناعت پیشگان شناختی (Cognitive Misers) مردم برای ساماندهی باورها و تصمیمهای خود راههای اطلاعاتی میانبری پیش میگیرند و “دیدگاهها و دادههای از پیش فراهم آمده و دسترسپذیر رسانههای خبری” را همچون “مصالح اولیه برای شکلدهی باورهای خویش به کار میبرند.”7 دست آخر پیروان نظریه “تماس گزینشی” (selected exposure) چنین میگویند که “تورهای گزینش” (برای نمونه تماسهای گزینشی، توجه کردنهای گزینشی، صورتبندیهای گزینشی، به حافظه سپردنهای گزینشی) کاربران را به توجه کردن به برخی موضوعها و دیدگاههایی که پیشاپیش بدام گزینش این تورها افتادهاند، وامی دارد.8 آنچنان که کلی و اتلینگ (Kelly & Etling 2008, 12) میگویند، فرآیندهای پیچیده تماس گزینشی بهکار تبیین سازوکاری میآید که در آن “کاربران رسانهای را برمیگزینند و تجربه خود از کاربست آن را تفسیر میکنند و بنابر باور و تعلق پیشینی آن تجربه را به خاطر سپرده یا فراموش میکنند.”
رسانهها و پژوهشگران روابط بینالملل در جهان اسلامی
فناوری کنونی در قلمرو ارتباطی به رسانهها قدرت بی سابقهای در وصف کردن و روایتگری رویدادها داده است که آنچنان که دیگر قدرت نظاممند دولتها نیز توان مهار رسانهها را ندارد. همان گونه که ادوارد سعید (Edward Said, 1993, 1997) نشان داده است، رسانههای جهانی در مالکیت غربیان خود “دستگاه جهانی” مستقل و کارآمدی میسازند که “در کنار پارههای نظامی و جمعیتی خویش، هم چنین روایتگر و سازنده فرهنگ، اقتصاد و قدرت سیاسی است.” 9 در همین حال رسانهها بهسان ابزاری به کار گروههای رنگارنگ سیاسی و مذهبی آمدهاند که در جستجوی دگرگونی اجتماعی، چه خشونتبار و چه صلحآمیز، از رسانهها برای رسانیدن دردهای خود به گوش تودهها بهره میگیرند. رسانهها کاربرانی از این دست را به بهرهوری از فضاهای تازه برای جدلهای ایدئولوژیکی، تکاپوهای مدنی، و متاسفانه، فرقهگرایی و جنگ توانا ساخته است. به باور خوزه کازانوا (Jose Casanova) امروز تمامی مذاهب جهان میتوانند برای نخستین بار با وصف گروههای بیمرز و جهانیای پدیدار شوند و از بستر تمدنی خود که به طور سنتی درو پرورده شدهاند فراتر روند.”10
باید افزود که فناوری ارتباطی مدرن نه تنها به گروههای مذهبی بیمرز اجازه پدیداری میدهد بلکه با بریدن بند ناف آنان از زمینه و زمانهای که نخست در آن پدیدار شدهاند مفهومها، کیلدواژهها و گفتمانها را از سیاق و زمینه نخستین رها میکند.
رسانهها هم چنین به گروههای دینی توان آن میبخشند که ویژگیهای آئینی خود را در دل فرهنگ چیره بپرورند و بپراکنند و برای بهکارگیری در دسترس صنعت مصرفگرایی (Consumer industry) بنهند. گرچه عربان با راهاندازی نهاد ارتباطی ماهوارهای عربی در 1976 میل خویش را به کاربرد فناوری ارتباط آشکار کردند، میتوان گفت که خواست جدی رسانههای ماهوارهای منطقهای در جهان عرب تنها پس از دهههای 1980 و 1990 همچون واکنشی به برآمدن شبکههای خبری سیمی Cable News Network) CNN)، شکل گرفت یعنی هنگامی که بهسان نخستین شبکههای جهانی خبر در دهه 1980، خبرپراکنی تمام وقت CNN آن را به بازیگری جهانی در قلمرو ارتباطهای بینالمللی تبدیل کرده بود. گزارش همزمان کشمکشها سیاستمداران را ناچار به واکنش فوری و تصمیمگیری آنی درباره رویدادها میکند.
این پدیده که امروز با نام فنی، اثر CNN یا CNN effect خوانده میشود، نه تنها به دگرگونسازی مستقیم تصمیمهای سیاسی میانجامد بلکه زمینهای را نیز که در آن تصمیمها شکل میگیرند دگرگون میکند. بیگمان فراگیری دستگاههای خبر پراکنی جهانی نقش مهمی در شکلگیری رسانههای نوین داشته است. چیرگی بیرقیب CNN در قلمرو خبررسانی از رویدادهای جهانی و به ویژه گزارشهایش از نخستین انتفاضه فلسطینیان و جنگ خلیج فارس در سالهای 91-1990 چشم عربان را بر راههای تصویر کردن رویدادهای مهم در جهان غرب گشود و در همان حال خشم ایشان از چیرگی دیدگاه غربی در گزارش رویدادهای منطقهای را به بار آورد. این خشم دست آخر به راهاندازی شبکههای تلویزیون ماهوارهای منطقهای همچون الجزیره و العربیه انجامید. الجزیره که در 1996 به دست امیر قطر راهاندازی شد اینک الگوی شیوه خبررسانی در جهان عرب است. الجزیره از شیوه گفتگوی آزاد که به نادر در دیگر رسانههای منطقهای به کار میرود، بهره میگیرد و پرداختناش به موضوعهایی که علاقه بیشترینه مردمان عرب را بر میانگیزد الجزیره را گل سرسبد رسانههای خبری عرب زبان کرده است.11
گزارشهای الجزیره از جنگ افغانستان در 2001، به این شبکه اهمیتی جهانی بخشید. ازین پس اثر الجزیره (Al-Jazeera effect) دولت آمریکا را از برگرفتن شیوههای نوین “دیپلماسی همگانی” (از جمله راهاندازی رادیوی عربزبان سوا (Sawa) در 2002 و شبکه تلویزیونی الحوراء در 2004 ناچار میساخت. جمهوری اسلامی ایران نیز برای این که از قافله عقب نماند به جنگ امواج پیوست. در 2003 شبکه خبری جهانی و عرب زبانی به نام العالم و در 2007 رسانهای انگلیسی زبان به سخنگویی از خود راه انداخت. نیز باید از قدرت نرم رسانههای خانگی بازیگران غیر دولتی همچون القاعده (السحاب) و حزب الله (المنار) یاد کرد.12 در ارزیابی جنگ اسرائیل و حزبالله در تابستان 2006، کارشناس رسانه عربی مروان کرایدی (Marwan Kraidy) (2006) چنین مینویسد: “در فاصله اول تا نیمه جولای، این شبکه [المنار] در فهرست رسانههای خاورمیانهای در رتبه هشتادو یک مینشست. اما از پانزدهم تا بیست و هشتم جولای تا رتبه هشتم بالا رفت.”
به نظر کرایدی راهاندازی المنار در 1991 تنها یکی از شیوههای تبلیغی حزبالله بود که به پخش سخنرانیهای رهبر این گروه حسن نصرالله و نیز عملیات نظامی میپرداخت و در این میان پیامی که به قوت میپراکند جز این نبود که حزبالله برای و به نمایندگی همه لبنانیان و نه تنها یک گروه ویژه از آنان، در گیر این نبرد است.” به دیگر سخن، حزبالله روش یک دولت در جنگ را پیش گرفت یعنی به ترسانیدن دشمن، مشروعیتدهی به کارهای دولت و بسیج پشتیبانیهای مردمی پرداخت.13 حزبالله چند و چون جنگهای مدرن را آموخته بود و میدانست که امروزه برای بسیج نیروهای دولت علیه دشمن به رسانههای تصویری و جنگ رسانهای نیاز است.
رسانهها و رابطههای کشورهای مسلمان با یکدیگر
رسانهها به شیوه فزایندهای جهان عرب و جهان مسلمانان را به چالش با رسانههای غربی و نیز به کشمکش درونی با یکدیگر یاری میرسانند. رسانههایی از این دست بهتر میتوانند همبستری قدرت سیاسی با ثروت را آشکار سازند، سخنان خودستایانه نخبگان دولتی را به نقد کشند و با رسانههای دولتی دست و پنجه نرم کنند. لینچ (Lynch) (2005) برآنست که تلویزیونهای ماهوارهای و اینترنت در حال شکلدهی به “توده عرب نوین”اند که با راه و رسم سیاسی کثرتگرایانه و لیبرالی سازگارتر است. برای نمونه پدیدههای اینترنتی مانند یوتیوب (Youtube) و فیسبوک (Facebook) را در نظر بگیریم. بر یوتیوب، کاربران میتوانند صدها تکه فیلم از راهپیماییهای هواداران حقوق بشر در جهان اسلامی ببینند یا سخنرانی فعالان سیاسی لیبرال و روحانیان مسلمان اصلاحطلب گوش کنند که همگی با دوربینهای دستی و تلفنهای همراه گرفته شدهاند. فعالان جوان نیز گروههای فیسبوکی میسازند تا به پایمال شدن حقوق بشر اعتراض کنند و یا مسلمانان را به رواداری دینی بخوانند. رویدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری 2009 ایران را که انقلاب تویتر نامیدهاند نشان از جستجوی تودهها برای یافتن سپهرهای همگانی نوینای است که از تیغ ممیزی حکومت در امان باشد.14
در همین حال سیاستورزان عرفی و گروههای مذهبی هر دو از سپهرهای مجازیای چون فیسبوک، مای اسپیس (My Space) و تویتر برای گفتگو و بسیج تودههای پشتیبان خود بهره میگیرند. امروز بر فیسبوک میتوان گروههای دوستداران فلان سیاستمدار لبنانی یا مالزیایی را دید، در صفحههای حزبهای سیاسی پاکستانی و بنگلادشی سیر و سفر کرد و از امیرزادگان و مفتیان سعودی، آیتاللههای عراقی، متفکران دینی ایرانی، مسلمانان اسماعیلی جنوب آسیایی، اخوان المسلمین مصری و جنبش هواداران فتح الله گولن نشان گرفت.
سپهر دفترهای اینترنتی
پی یر نورا (Pierre Nora) (p.10، 1996) برآنست که اینک “حافظه دوم و یا پسینیای به تجربه عملی ما پیوسته و آن را کامل میکند (برای نمونه به شیوه اثرگذاری خبرهای زنده از رویدادهای در حال رخ دادن نگاه کنید).” این حافظه تاریخی شده “از بیرون به سراغ ما میآید… و ما آن را همچون قیدی بر شیوه نگاه و اندیشه خویش درونی میکنیم. حرکت از حافظه به تاریخ هر گروه اجتماعی را ناچار به باز تعریف کیستی/هویت از راه بازسازی گذشته خویش میکند. این وظیفه به یادآوری، هر آدمی را بهراستی تاریخنگار هستی و کیستی خود میکند.” وبنگاران مسلمان گروه پرشماری از این تاریخنگاران نویناند. پارهای از ایشان حافظه را برای انگیزش نگاه حسرتبار به گذشته شکوهمند و برخی آن را برای به یاد آوردن تلخی تجربه گیرودارها و قربانی کردنهای گذشته به کار میگیرند. جوانان در کشورهای اسلامی وبنویسی را همچون کاری لذتبخش و آزادانه که به قلمرویی بیرون از تنگناهای ایجاد شده به دست دولتهای استبدادی راه میبرد، پی میگیرند.
برابر پژوهشی در سال 2008 ایران که در فهرست آزادی رسانهها در سال 2007 در رتبه 166 در میان 169 کشور به سر میبرد، از فضای دفترنویسی اینترنتیای بهره میبرد که در آن، در حدود 60000 دفتر که بازنمای رنگارنگی و سرشاری دفترنویسان اینترنتیاند (Bloggers) پیوسته به روز میشوند.15 پژوهش سال 2008 چنین نتیجه میگیرد که “با در نظر گرفتن قلمروی سرکوبشده رسانهای در ایران امروز، شاید بتوان دفترها (Blogs) را بازترین سپهر برای داد و ستد همگانی و گفتگوهای سیاسی دانست. سخنهای میان دو دفترنویس اینترنتی بهتر از شیوههای کهنتر دادوستد رسانهای از تیغ ممیزیهای حکومت میگریزند.”16 دولت ایران اما، از کاربست آزادانه اینترنت به دست هجده میلیون نفر از شهروندان ایرانی خشنود نمیتواند بود. بسیاری از مسندنشینان نگاه دشمنانهای به اینترنت و دیگر فناوریهای ارتباطی مانند پیامک، دندان آبی (Bluetooth) و قلمروهای شبکهیابیهای اجتماعی (Social networking) دارند و آنها را ابزار بالقوه انقلابهای “رنگی” از آن گونه که در انقلاب نارنجی 5-2004 اوکراین رخ داد 17 میدانند. در نوامبر 2008 یکی از مقامهای عالیرتبه قضایی ایران خبر از بستن و غربال کردن حدود پنج میلیون صفحه اینترنتی “غیراخلاقی و خلاف شان اجتماع” داد که “هویت اسلامی” کشور را تهدید میکردهاند.
چالش بر سر پدیداری در اینترنت را نمیتوان تنها به کشمکش میان دفترنویسان اینترنتی و دولتها فروکاست. در مصر برای نخستین بار یک “دفترنویس قرآنی” (Quranist blogger) در نهاد حقوقی دانشگاه پرآوازهای چون الازهر که مهمترین کانون آموزشهای سنتی در جهان اسلام است بازجویی شد و گویا پس از آن به درخواست رئیس دانشگاه به دست سازمان اطلاعات دولتی و زیر نظر وزارتخانه کشور، بازداشت و زندانی شد چرا که در دفتر نویسی اینترنتی خود ارزشمندی سنت را به پرسش کشیده بود. گرچه هنوز شمارشان از هزاران در نمیگذرد18، دفترهای اینترنتی به شیوه روزافزونی به سرچشمههای مهم و تاثیرگذار خبررسانی آزاد، داد و ستد اطلاعات و باورهای سیاسی، رویارویی باورها و کنشگریهای سیاسی و دینی تبدیل میشوند.19
ناشناسی و مرکزگریزی (decentralization) دادوستدهای اینترنتی به سود زنان و مسلمانان به حاشیه رانده شده (از جمله همجنسگرایان، ناراضیان و از دین برگشتگان و فرقههای کوچک) است چرا که در این پهنه٬ از ناچاری در حجاب رفتن در برابر غریبگان، به تنهایی زیستن و گوشه گرفتن و نیز از برچسب در حاشیه بودن رها میشوند. اینترنت بازار بی کرانهای از باورها پیش انگشتان و چشمان مسلمانان گشوده است. امروزه کاربران میتوانند به آخرین فتوای روحانیان اینترنتی دست یابند، به گروههای غیر دولتی (NGO) بپیوندند، با جهادیان اینترنتی پیمان بندند، در کارهای خیریه انساندوستانه همکاری کنند، مالیاتهای دینی بدهند، از روی واژهها به یافتن آیهها در قرآن بپردازند، حدیثهای اینترنتی بیابند، دعاهای اینترنتی بخوانند، کارتهای تبریک اینترنتی اسلامی بفرستند، فراخوانهای اینترنتی امضا کنند، تقویم رمضان و ساعت سحر و افطار را بنگرند، نزدیکترین مسجد محل را پیدا کنند، با خیل دوستداران شیخ مصری الازهر که در شبکه تلویزیونی الجزیره برنامه دارد همراه شوند، به یک زیارت اینترنتی از جاهای مقدس دینی بروند، از راه و رسم همسریابی اینترنتی بهره گیرند و حتی از ضربالمثلهای اسلامی با خبر شوند.20 با این همه، ناشناسی در قلمرو اینترنت گروهی را نیز توان راهزنی داده است (hacktivism) تا به نام اسلام به شکستن و بستن دفترهای اینترنتی دست بگشایند. Hacktivism (راهزنی اینترنتی) که از در هم آمیختن دستبرد (Hacking) و دست اندرکاری (activism) ساخته شده است، پدیدهای همچون نافرمانی مدنی اینترنتی را نیز در برمی گیرد که خود از کاربست روشهای نافرمانی مدنی در فضای مجازی اینترنتی برآمده است.21
در سال 2008 و کمابیش در پی تنشهای فرقهای و قومی در جاهایی مانند عراق و لبنان، جهان اسلامی شاهد جنگ اینترنتی پردامنهای میان راهزنان اینترنتی شیعه و سنی بوده است. گروههای راهزن از هر دو سو به بسیاری صفحهها و پایگاههای اینترنتی حوزههای علمیه و شبکههای تلویزیون ماهوارهای (مانند العربیه) روحانیان و خطیبان طرف مقابل دستبرد زدند. نیز در 2009، جنگ میان اسرائیل و حماس در غزه به دستبرد راهزنان به بیش از 10000 پایگاه اینترنتی انجامید.22 گذشته از اینها، رسانههای نوین با خبرپراکنی (و بیشتر وقتها با بزرگنمایی) درباره رویدادهای تصادفیای چون اهانت به قرآن یا به باورهای مذهبی، برآتش اعتراضهای سیاسی و کشمکشهای فرقهای میدمند. نمونههای این پدیده را میتوان در گزارش خراب کردن مجسمههای بودا به دست طالبان (2001)، انداختن قرآن در آبریزگاهی در زندان گوانتانامو (2005) و تیر انداختن یک سرباز آمریکایی به قرآن در افغانستان (2008) دید. همچنین نمونههای بیاحترامی به شخصیتهای دینی (سلمان رشدی و کتابش آیات شیطانی، شکلکنگاری از محمد به دست شکلکنگار دانمارکی و فیلمهای آلمانی تسلیم (Submission) و فتنه) بازنمای قدرت رسانهها در آتشافروزی بحرانهای بینالمللیاند. بهدیگر سخن جهانی شدن و اینترنت اینک گروههای گوناگون آدمیان را در حمله به یکدیگر تواناتر ساخته است.
نتیجه سخن
چنین که زندگی دینی هر روز بیش از دیروز از مکانهای فیزیکی پرسش دور شده و به جهان مجازی رو میآورد، ایمان به زودی و به ناچار با تصویرهای جهانی، آهنگهای اینترنتی و ذوقهای شخصی کاربران در خواهد آمیخت. در این میان رسانهها به شکلدهی باورها درباره دین و پدیدههای دینی در نگاه تودهها و نخبگان دست درکار سیاست خارجی خواهند پرداخت و کار صورتبندی، دست بهدست کردن، پیش بردن و مشروعیت بخشیدن به دادهها و باورهای دینی را به دست خواهند گرفت. گویا در سالهای اخیر برشمار پژوهشها درباره رسانهها و جهان اسلامی افزوده شده باشد و از نگاهی که پیش از این (در نوشته هایی چون سعید 1997 و شاهین 2001) نگاه سلطهجویانه اما به ظاهر بیطرف غرب به جهان اسلام نامیده و نقد شده بود، کاسته شده باشد چرا که اینک پژوهندگان به شیوههایی مینگرند که در آن مسلمانان نیز بهسان دیگر مردمان جهان در جستجوی سود خویش در اقتصاد جهانی شده و دگرگونی یافته به دست فناوریهای ارتباطی، رسانهها را به کار میبندند.
بهراستی واقعیت برآمیختهای از هر دو رویکرد است. از یک سو کاربران کاردان مسلمان دورنمای شگفتآوری از شیوههای بهرهگیری و میدان داری در اینترنت را به پیش چشم میکشند و از دیگر سو شمار بسیاری از مسلمانان سنتی در حلقههای بسته اطلاعات به زندگی اجتماعی خویش سرگرمند. همچنان که آپادورای میگوید رسانههای همگانی واکنشهای فردی را در مشکلهایی همچون “مقاومت، استهزا و گزینش” برمیانگیزند و بدینروی قلمروی دستاندرکاری و “فعال بودگی” (agency) فرد را گسترش میدهند.23 این واکنشها که با مقاومت در برابر اثر CNN همراه است، گاه در شکل راهاندازی پایگاههای رسانهای نوین و گاه در چهره نقد همگانی به واژگانی چون “جنگهای صلیبی” یا “محور شیطنت” در سخنرانی رئیس جمهور بوش پدیدار میشود. گاه پس از دیدن تصویرهای هراسانگیز در نجف و بیروت و غزه خود را با دستاندرکاری در جنبش مقاومت نمایان میکند و گاه در رسم کمکرسانی به زلزلهزدگان و قربانیان سونامی در پاکستان و اندونزی آشکار میشود.
به هر روی پژوهندگان قلمرو روابط بینالملل باید بیش از پیش بر چند و چون اثرگذاری رسانهها بر جهان مسلمانان چشم بگشایند. میشل فوکو پیش از این استدلال کرده است که زبان ساماندهنده کیستی و خودی آدمی است (subjectivity). به همین قیاس میتوان گفت که رسانههای جهانی شکلدهنده فکر و حافظه تاریخی شهرونداناند. باید اما به یاد داشت که جدا از این که جهانی شدن را پیامد برنامهریزی سیاسی اجتماعی و یا فرآیندی ناچار بدانیم، جهان مسلمانان به هیچ رو لوح سادهای نیست که پذیرای هر نقش و اثری از پدیده جهانی شدن باشد. بهراستی فرهنگ انبوهی از سنتها و روایتها، گفتمانهای پیچیده و درکهای آدمیان از مفهومهایی چون شجاعت و فضیلت در خویش نهفته است. از این گذشته همانگونه که هواداران نظریه ارتباطی گزینشی گفتهاند نباید سادهدلانه پیشفرضهای نظریه مدرنیزاسیون را پذیرفت. راهیابی رایانهای به خانههای مسلمانان به هیچ رو به معنای غربی شدن ایشان نبوده است. بهراستی کاربران محلی فناوریهای رایانهای و سپهر اینترنتی را برای پیگیری آسانتر، تندتر و ارزان تر آنچه پیش از این نیز بدان میپرداختهاند به کار گرفتهاند.24
سپاسگزاری
نویسندگان مقاله از جاناتان لیونز (Jonathan Lyons)، تاد فاین (Todd Fine)، سارا موروسک (Sarah Marusek) و ابراهیم سلطانی برای نکتههایی که پس از خواندن آن با ما در میان گذاشتند سپاسگزارند.
پاورقیها
1- “گرچه برای ده سال نخستین کاربستش، یعنی از 1969 تا 1979، اینترنت تنها یکصد و هشتاد مهمانپذیر (host) و گروه کمشماری کاربر داشت، در ژانویه 2003 شمار رایانههای مهمانپذیرهای اینترنت به 171,638,297 و شمار کاربران به بیش از 600,000,000 تن میرسید تا رشد شگرف اینترنت را به نمایش گذارد.” نگاه کنید به:
Deborah L. Wheeler, The Internet in the Middle East: Global Expectations and Local Imaginations in Kuwait (Albany: State University of New York Press, 2005), 2.
2- آپادورای واژگان نوین “گریزرسانهای” را به کار میبندد تا به “گسترش و تواناییهای الکترونیکی برای ساختن و پخش کردن اطلاعاتی که در دسترس شمار روبه فزونیای از دریافتکنندگان همگانی و خصوصی قرار خواهد گرفت” اشاره کند. نگاه کنید به:
Arjun Appadurai, Modernity at Large: Cultural Dimensions of Globalization (Minneapolis: University of Minnesota Press, 1997), 35.
3- “رسانههای سنتی” به فناوریهایی چون رادیو و تلویزیون سیمی، انتشارات کاغذی کتابها، روزنامهها، مجلهها و فیلمها و نوارها اشاره میکند. واژه “رسانههای نوین” به فناوریهای رایانهای مانند اینترنت که به کار تماسهای شبکهای میآیند بازمی گردد.
4- بتی گل ارکان ارغون (Betigül Ercan Argun) به خوبی نشان داده است که چگونه اقلیت ترک ساکن آلمان “دلبسته سیاست کشور ترکیه” باقی میمانند و به یاری رسانهها و همسایههای رسانه ایشان در قلمرویی “خود را از دیگران جدا کرده” و به زندگی بسته خویش میپردازند. نگاه کنید به:
Betigül Ercan Argun, Turkey in Germany: The Transnational Sphere of Deutschkei (New York: Routledge, 2003).
برای پژوهش در خور حمید نفیسی درباره رسانههای غربت و روایت حسرت بارشان از وطن، اصالت و بازگشت و نیز اثر آنها بر گروه ایرانیان آمریکا نگاه کنید به:
Hamid Naficy, The Making of Exile Cultures: Iranian Television in Los Angeles (Minneapolis: University of Minnesota Press, 1993).
5- نگاه کنید به:
Beth Olson, “Media Effects Research for Public Relations Practitioners,” in the Handbook of Public Relations, ed. Robert L. Heath (Minneapolis, MN: Sage, 2004), 271–278.
6- Eric C. Nisbet, Matthew C. Nisbet, Dietram A. Scheufele, and James E. Shanahan, “Public Diplomacy, Television News, and Muslim Public Opinion,” International Journal of Press/Politics 9 (2004), 21.
7- lbid., 20
8- نگاه کنید به:
Stuart P. Oskamp and P. Wesley Schultz, Attitudes and Opinions, 3rd ed. (Mahwah, NJ: Lawrence Erlbaum, 2004), chapter 9.
9- Edward Said, Culture and Imperialism (New York: Alfred Knopf, 1993), 309.
10- José Casanova, “Public Religions Revisited,” paper presented at the Politics of Religion-Making conference, Hofstra University, October 4–6, 2007.
11- نگاه کنید به:
Samantha M. Shapiro, “The War inside the Arab Newsroom,” New York Times Magazine, January 2, 2005, 28; and Mohamed Zayani, ed., The Al Jazeera Phenomenon: Critical Perspectives on New Arab Media (New York: Paradigm, 2005), 4.
12- همانگونه که جوزف نای (Joseph Nye) در کتاب خویش “قدرت در عصر اطلاعات جهانی” آورده است همزمانی خبرپراکنی بیشمار بنگاه رسانهای اینک شنوندگان و گیرندگان خبر را نه با کمبود خبر و اطلاعات، که با کمبود توجه (attention) روبرو ساخته است. نی نام این پدیده را “پارادوکس انبوهش” (paradox of plenty) مینامد. به نقل از:
Mohammed el-Nawawy, “U.S. Public Diplomacy and the News Credibility of Radio Sawa and Television Al Hurra in the Arab World,” in New Media and the New Middle East, ed. Philip Seib (New York: Palgrave Macmillan, 2007), 124.
13- Hanna Rogan, “Abu Reuter and the E-Jihad: Virtual Battlefields from Iraq to the Horn of Africa,” Georgetown Journal of International Affairs 8:2 (Summer–Fall 2007), 90.
14- واکنش ایرانیان به انتخابات ریاست جمهوری در ژوئن 2009 را شهروندان ایرانی بر دفترهای Facebook و Twitter به نمایش گذاشتند. گذشته از این تصویرهای خشونتورزی حکومت ایران بر ضد شهروندان و تظاهر کنندگان بر صفحههای Flicker و YouTube نهاده شدند. بهرغم تلاش دولت ایران در بستن رسانهها اینترنت، تظاهرکنندگان ایرانی از رسانههای نوین برای هماهنگ کردن راهپیماییها و نیز دادوستد خبری با جهان خارج بهره بردند.
15- John Kelly and Bruce Etling, Mapping Iran’s Online Public: Politics and Culture in the Persian Blogosphere (Cambridge, MA: Berkman Center for Internet & Society, Harvard Law School, 2008), 2, 41, http://cyber.law.harvard.edu/publications/2008/Mapping_Irans_Online_Public
16. lbid.
17- باید به یاد داشت که روحانیان محافظهکار ایرانی که به دلایل مذهبی پیوسته با رسانههای همگانی “گناهآلودی” چون سینما، نوار موسیقی و فیلم و رادیو و تلویزیون مخالف بودند، در ماههای پیش از انقلاب و با آگاهی از توان تاثیرگذاری و خبررسانی این رسانهها، به کلی نگاه خویش را دگرگون ساختند. به همین قرار در ایران پس از انقلاب، روحانیان دست در کار اینترنت شدند تا پیام دینی و سیاسی خویش را منتشر کنند. امروزه تمامی آیت اللههای عظمی ایرانی دفتر اینترنتی خویش را دارند (نگاه کنید به: دفتر اینترنتی رهبر (www.wilayah.net) نیز به ده زبان گوناگون در دسترس همگان است و آن یک آیتالله دیگر- یعنی لنکرانی – به بیست و پنج زبان در دسترس است. (نگاه کنید به www.lankarani.com)
18- یک پژوهش نوین از شبکهای با سی و پنج هزار کاربر فعال و دفتر نویس عرب زبان خبر میدهد (نگاه کنید به)
19- مارک لینچ (Marc Lynch) از تکاپوی دفترنویسان جوانی خبر میدهد که وابسته به اخوان المسلمین مصریاند و روشهای سیاسی نسل قدیمیتر و رهبران کنونی اخوانالمسلمین را به چالش میکشند (نگاه کنید به:
Marc Lynch, “Young Brothers in Cyberspace,” Middle East Report 245 [Winter 2007], www.merip.org/mer/mer245/lynch.html.)
20- برای آگاهی از پژوهشهای نوین درباره اسلام در شبکه اینترنت نگاه کنید به:
Miriam Cooke and Bruce B. Lawrence, eds., Muslim Networks: From Hajj to Hiphop (Chapel Hill: University of North Carolina Press, 2005); and Mohammed Ibahrine, New Media and Neo-Islamism: New Media’s Impact on the Political Culture in the Islamic World (Saarbrücken: VDM Verlag, 2007).
21- Gary R. Bunt, Islam in the Digital Age: E-Jihad, Online Fatwas and Cyber Islamic Environments (London: Pluto, 2003), 37.
22- Sam Kaplan, “Web defacements escalate as Israel moves farther into Gaza,” SC Magazine, January 5, 2009, www.scmagazineus.com/web-defacements-escalate-as-israel-moves-farther-into-gaza/article/123542/.
23- Appadurai, Modernity at Large, 7.
24- برای نمونه، روحانیان و حوزههای ایرانی در پی پیروی از غرب نبودهاند ولی پیوسته خواستهاند که مجموعه دادههایی با توانایی جستجوگری از گفتهها و سخنرانیهای آیتالله خمینی و نیز مجموعههای الکترونیکی از متنهای فقهی و کلامی شیعه فراهم آورند.
- سپتامبر 07, 2012
- بدون نظر
- آنتونی گیدنز, ادوارد سعید, ارجون آپادورای, الجزیره, العربیه, العظمه, بندیکت اندرسن, جیمز لول, خوزه کازانوا, زمان, طلال اسد, مروان کرایدی, ملیکه الارود, میشل فوکو