برگشت جواد ظریف به وزارت امور خارجه، هنوز در بوران بیمحلی و کمتوجهی
منتشر شده در سایت مجله فارین افیرز (Foreign Affairs)، ۶ مارس ٢٠١٩ تحت عنوان:
Javad Zarif Returns – to a Foreign Ministry Still Out in the Cold
مهرزاد بروجردی، استاد علوم سیاسی دانشگاه سیراکیوز
“نظر به اینکه اداره مملکت به نحو مطلوب و عاری از دخالتهای عناصر غیرمسئول و مزاحم صورت نمیگیرد و به دلیل هشدار خطرات بالقوه مجبور به استعفا از این سمت شدم. و مناسب ندیدم که با ادامه عضویت در هیات دولت بدون قادر بودن به تغییرات اساسی در سیستم کنونی بمانم.”
اینها جملات کریم سنجابی اولین وزیر امور خارجه ایران پس از انقلاب است که در ۱۵ آوریل ۱۹۷۹ پس از ۵۵ روز خدمت استعفا داد. جواد ظریف، وزیر امور خارجه فعلی، هفته پیش همین سرخوردگی را در زمان تقدیم کردن استعفایش پس از جلسه بدون اطلاع او از دیدار بشار اسد، رئیسجمهور سوریه مطرح کرد. در عکسهای منتشرشده از جلسه، غیبت او کاملاً مشهود است. ظریف در یکی از شبکههای اجتماعی خبر داد که “بعد از انتشار عکسهای جلسههای امروز، باور به اینکه جواد ظریف وزیر امور خارجه است دیگر هیچ اعتباری در سرتاسر جهان ندارد.” دو روز بعد، حسن روحانی استعفای ظریف را نپذیرفت و ظریف دوباره به محل کارش برگشت.
چهل سال این دو استعفا را از هم جدا میکند اما هر دو به نکته واقعی اشاره میکند که وزارتخانهای که مسئول هدایتگری سیاست خارجی ایرانیان است به طور ساختاری هنوز در رقابت با حلقه قدرتمند کوچکی است که به حوزهاش دستاندازی میکند. نهادهای رقیب هیچ تردیدی ندارند که به امور کنسولی و دیپلماسی عمومی وزارت خارجه نباید وارد شوند مادامیکه مسئولان وزارتخانه به این درک برسند که نیازمند خم شدن تا زانو در مقابل موضوعات مهمی در ارتباط با امنیت ملی هستند. در مقابل، عدهای در غرب، ایران را مخالف نظم و انضباط میدانند که به صورت روشمند جای پا و نفوذش را در خاورمیانه و فراتر از آن گسترانیده است. نگاهی فراتر از موضع مسلط به مسئله، موضوع را بهشدت متفاوت میکند. به دلیل رویکرد سیاسی رفتن تا لبه پرتگاه، ظریف ممکن است دوباره به محل کارش برگردد اما وزارتخانهای که او آن را هدایت میکند هیچ ضمانتی ندارد که در امور تاثیرگذار دخیل باشد.
قدرت روبه فزون خامنهای
آیتالله خامنهای زمانیکه در سال ۱۹۸۹ به رهبری انتخاب شد عمیقاً به تثبیت موقعیت خود با گسترش بوروکراسی دولتی و تسلط نیروهای نظامی از جمله سپاه پاسداران اهتمام ورزید. او همچنین شبکههای سیاسی غیررسمی را به نفع خود دستکاری و کنترل کرده است. خامنهای ممکن است احساس کرده باشد که نیازمند چنین کنترلی است از آنجائیکه او با چهار رئیس جمهوری (هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، محمود احمدینژاد و روحانی) مجبور بوده کار کند و تحتالشعاع آنها قرار بگیرد. امروزه بیت رهبری یک دولت موازی قدرتمند، کاردان، غیرشفاف و غیرمسئول است.
خامنهای تعدادی از ابزارهای سیاسی و نهادی دارد که میتواند برای ایجاد سیاست خارجی تحت نظارت و سرپرستی خود به جای وزارت خارجه استفاده کند. او نه تنها این اقتدار و قدرت را دارد که شخصاً وزیر امور خارجه، اطلاعات و فرهنگ را تعیین کند بلکه او دفتر روابط خارجه نیز در دفتر بیت خود و همچنین نمایندگانی در برخی کشورها از جمله (عراق، پاکستان، سوریه،امارات متحده عربی وانگلستان) دارد.
به نقش تعدادی از مشاوران غیررسمی خامنهای در مورد سیاست خارجی میپردازیم. حضور سرلشگر قاسم سلیمانی در دیدار با بشار اسد نشان از نقش حیاتی و تکنیکهای خلاقانهای است که او در سیاست نظامی خارج از ایران بازی کرده است. خامنهای در سال ۱۹۹۷ سلیمانی را به عنوان فرمانده نیروی سپاه قدس منصوب کرد. شاخهای که مسئول عملیات برونمرزی است. سلیمانی و دیگر هم قطارانش کنترل مواضع را در درگیریهای مهم بهدست گرفتند. در واقع در سال ۲۰۰۸ این سلیمانی بود که به ژنرال پترائوس اطلاع داد که (من سلیمانی) کنترل سیاست ایران را در ارتباط با عراق، لبنان، غزه وافغانستان به عهده دارم. خامنهای با اشاره به سلیمانی او را (شهید زنده) خطاب کرده. سلیمانی کسی است که اختیار تام پیشروی و طراحی استراتژی ایران را در یمن و سوریه هم برعهده دارد. این یک امر تصادفی نیست که سفیر حال حاضر ایران در عراق قبلاً مشاور سلیمانی بوده و پیش از او هم یکی از مقامات سپاه پاسداران این پست را بر عهده داشته است.
خامنهای خودش را تنها به جنبه امنیتی محدود نکرده بلکه خود را در وزارت خارجه هم به صورت سیاسی درگیر و محاط کرده است. در سال ۱۹۹۷، تنها ۱۸ روز پس از اینکه رئیسجمهوری اصلاحطلب، محمد خاتمی به ریاست جمهوری رسید، خامنهای، علی اکبر ولایتی را به عنوان پست جدید مشاور ارشد ایران در امور بینالملل منصوب کرد. اعتبارنامه قدرتمند ولایتی به عنوان طولانیترین خدمت در مقام وزیر خارجه (او این مقام را از سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۹۷ بر عهده داشت). انتصاب او پیام روشنی به خاتمی بود که مسئولیت سیاست خارجی تنها در دستان رئیس جمهور نخواهد بود. ولایتی سفرهایی را به مانند دیگر نمایندگان خامنه ای به کشورهایی نظیر چین،عراق،عمان،عربستان سعودی و سوریه داشته است.او نقش فرستاده غیررسمی و میانجی گر را بازی کرده است.در فوریه سال ۲۰۰۷، یک ماه قبل از اینکه ایران از حضور بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی از کشور جلوگیری کنداین ولایتی بود که با ولادمیر پوتین رئیسجمهور روسیه و ایگیور ایوانف وزیر امور خارجه دیدار کرد.متعاقباً در ژوئیه ۲۰۱۸، دو ماه بعدازاینکه ترامپ از برجام خارج شد این بار نیز ولایتی و نه ظریف بود که به روسیه اعزام شد که با ولادمیر پوتین و سرگی لاوروف در مورد تحریم ها،سرمایهگذاری در صنعت نفت ایران و وضعیت سوریه بحث و تبادل کنند.
اگر خامنهای به دولت خاتمی در مدیریت امور سیاست خارجی بیاعتماد بود او به سختی آماه پذیرش و تسلیم جانشین خاتمی،یعنی محمود احمدی نژاد بود. کسی که ایران را مواجهه بااز سرگیری فعالیت های مرتبط با غنی سازی کرد و خواستار از بین بردن اسرائیل از روی نقشه شد.در دوره اول ریاست جمهوری احمدی نژاد،خامنه ای ۵ عضو شورای راهبردی را در روابط خارجی برای مشارکت متخصصان و ایجاد رویکردهای سیاست خارجی و تسهیل تصمیم گیری دایر کرد.رهبری همچنین وزیر امور خارجه پیشین سید کمال خرازی(دختر برادر کمال خرازی با پسر خامنه ای ازدواج کرده است) را به عنوان رئیس شورای راهبردی روابط خارجه منصوب کرد. او توضیح داد که شورای راهبردی روابط خارجی به کمبودهایی که رهبری در سیاست گذاری خارجی تشخیص میدهد میپردازد و تمامی این موارد از طریق شورا انجام میشود و هیچ ارتباطی با امور اجرایی ندارد. خرازی دو بار به عنوان مافوق ظریف در دوره های پیشین خدمت کرده است. در طول ۲ سال اخیر،او نیز در مسئولیت های وزارتخانه ظریف دخالت کرده است.برای مثال او با نمایندگان افغانستان،عراق،فرانسه و سوریه دیدار کرده است.
خامنه ای در سال ۲۰۱۳ یکی دیگر از مهمترین انتصابات سیاست خارجی را بعد از ورود روحانی و ظریف انجام داد.علی شمخانی قبلاً به عنوان معاون فرمانده کل سپاه و فرمانده نیروی دریایی و وزیر دفاع فعالیت کرده است.خامنه ای او را به عنوان نماینده شخصی خودش به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی، بالاترین نهاد مسئول اطلاعاتی، نظامی و سیاست امنیتی کشور منصوب کرد.زیر نظر شمخانی،شورا نقش فعالی را در مذاکرات پشت پرده برجام داشت. مذاکرات در حال انجام با طالبان نیز همچنین از طریق شمخانی سازماندهی میشود تا با وزراتخانه ای که ظریف تصدی آن را بر عهد دارد.
در زمانیکه وزیر امور خارجه ایران در بالاترین سطح بین المللی بیش از هر زمان دیگری در معرض دید است ما را به یاد یک ضرب المثل می اندازد که میگوید:آشپز که دو تاشه آش یا شور میشود یا بینمک!اثر انباشتی همه این رقابت بدون هیچ شکی مخاطبان ایرانی را بهت زده و ظریف را عصبانی میکند.
در آماج جدالهای جناحی
مشکل ظریف تنها ساختاری نیست بلکه جناحی نیز هست.هنری کسینجر ممکن بود در کتابش دیپلماسی در مورد ظریف چنین بیانی داشته باشد:”تقدیم به دشمن قابل احترامم”.اما مخالفان ایرانی وزیر امور خارجه علناً چنین تعریفی از او نمیکنند.این روزها،محافظهکاران در ایران او را(یانکی)خطاب میکنند.والدین ظریف مذهبی بودند.آنها در خانهشان تلوزیون نداشتند و او را از گوش کردن به موسیقی و یا رفتن به سینما تا۱۵ سالگی قدغن کرده بودند.بهرحال،ظریف ۳۰ سال(از ۱۹۷۷ تا ۲۰۰۶) را در آمریکا سپری کرده است و این امر او را در چشمان برخی هموطنانش مظنون ساخته است.در سال ۱۹۹۸،علی اکبر محتشمی پور وزیر تندرو کشور با انتصاب ظریف به عنوان نماینده ایران در سازمان ملل مخالفت کرد و او را (آمریکایی)خطاب کرد.هم اکنون محافظهکاران به دلیل عدم خدمت او در جنگ ایران و عراق معترض هستند و یا شخصیت او را به شدت غربی میدانند، و لابیگری گستردهای او در پشت درها برای پذیرش و حمایت از برجام را نقد میکنند.
اظهارات علنی ظریف مخالفانش را بیشتر و جری تر هم کرده است.او در سال ۲۰۱۳اظهار کرد که ایالات متحده میتواند به راحتی نیروی نظامی ایران را نابود کند و یا در سال۲۰۱۸ بیان کرد که پولشویی در ایران شایع و گسترده است. در سال اخیر،ظریف حمایت خود را در انطباق ایران با گروه ویژه اقدام مالی(اف ای تی اف) برای برخورد با پولشویی و مبارزه با تروریسم اعلام کرد.افراد محافظهکار مجلس با این اظهارات ظریف مخالف کرده اند. قانونگذاران ظریف را بیش از هر وزیر امور خارجهای برای پاسخگویی به مجلس فرا خوانده اند و حتی در دسامبر ۲۰۱۸ برای اصلاحات اف ای تی اف خواستار عزل او شدند که موفق نشدند. مجمع تشخیص مصلحت که اختلافات داخلی را میانجیگری میکند چهار بار در مورد اصلاحات اف ای تی اف بحث کرده است اما تا اواخر ماه مارس، بعد از سال جدید ایرانیان اعلام حکم به تعویق افتاده است.
مخالفان سیاسی ظریف پیامی را به دنیا مخابره کردهاند که وزیر امور خارجه در حال منازعه است و خطوط اقتدار و قدرت رویهمرفته روشن نیست.ارتقاء روابط ایران با غرب از دستاوردهای ظریف است،اما سازمان امنیت با دستگیری ایرانیان دو تابعتی و شهروندان خارجی این اقدامات را تضعیف کرده است. برطبق گفته دولت های فرانسه،دانمارک و هلند عوامل ایرانی نقشه حمله به معاندان را در خاک اروپا داشتند.اتحادیه اروپا با قرار دادن تحریم ها بر وزارت اطلاعات این اعمال را پاسخ داد.در داخل ایران،اوباشی که توسط متعصبان سیاسی ترغیب شدند که به هیات های دیپلماتیک عربستان سعودی در سال ۲۰۱۶ حمله کنند این موضوع را که چه کسی سیاست خارجی ایران را کنترل میکند را تیره تر کرده اند.
سرانجام،هدف این بازیهای قدرت فقط منوط به شخص ظریف نیست بلکه دولت روحانی به طور کلی است. رئیس جمهور عزم راسخ را برای استقامت و رویارویی با رهبری و زیردستانش را ندارد.در عوض،هر چه بیشتر او عقب نشینی کرده ،مخالفانش را جسورتر کرده که متهورانه علیه او اقدام و عمل کنند.
آیا وزیر امور خارجه مؤدب و تحصیل کرده آمریکا که دارای دکترای روابط بین الملل است این شجاعت و جرات را دارد که نه تنها بازنمایی از کشورش باشد بلکه در مقابل تصمیم گیران بیاطلاع و سیاستهای اغتشاشی شان مقاومت و استقامت کند؟ با اعلام استعفا در پست نیمه شب اش در اینستاگرام،ظریف هوشیارانه نشان داد که دیپلماسی به همان اندازه که تاکتیک است دیالوگ هم میباشد.اما با عقب نشینی سریع از استعفایش، ظاهراً بدون کسب هیچ تضمین جامع و امنی برای حفظ و حفاظت (یکپارچگی و موقعیت) وزارت خارجه،او همچنین ضعف کارت هایش را نشان داده است.
ظریف ممکن است دیگر از بیحرمتی عدم حضور در دیدار با روسای دولتهای خارجی خلاصی یابد اما او کنترل سکان سیاست خارجی ایران را هم نخواهد داشت. موضوع هستهای، عراق، لبنان، سوریه و روابط با ایالات متحده در حوزه رهبری ادامه خواهد داشت هرچند که به این دیپلمات کاردان اجازه داده خواهد شد که صرفاً از سیاستهای رهبری با انگلیسی بیعیب نقص و دلنشینش دفاع کند.
- مارس 09, 2019
- بدون نظر
- محمدجواد ظریف