تاکید زیاد بر جذب سرمایهداران مقیم خارج٬ ایرانیان متخصص را ناامید و دلسرد میکند
منتشرشده در روزنامه بهار، 6 مرداد 1379
مساله بازگشت ایرانیان مقیم خارج از کشور و استفاده از سرمایه مادی – معنوی آنان چندی است که در دستور کار دولت جمهوری اسلامی ایران قرارگرفته است. برای بررسی امکانات عملی بازگشت مهاجران ایرانی دو هفته پیش گردهمایی “گفتمان ایرانیان” با شرکت گروهی از اندیشمندان و صاحبنظران برگزار شد که جمعی از متخصصان مقیم خارج از کشور نیز درآن شرکت داشتند.
***
دکتر مهرزاد بروجردی، استادیار علوم سیاسی دانشگاه سیراکیوز نیویورک به عنوان یکی ازشرکتکنندگان در این گردهمایی، تاکید دولت برمساله بازگشت سرمایههای ایرانیان را قدری کاسبکارانه میداند و بیم آن دارد که پافشاری بر این امر موجب ناامیدی نیروهای متخصص مقیم خارج ازکشور شود. وی دارای تالیفاتی چند درزمینه علوم سیاسی است که یکی از آنها به نام “روشنفکران ایرانی و غرب” به فارسی ترجمه شده و درآن شیوه برخورد روشنفکران ایرانی با دنیای غرب وتلاش آنان برای تعبیه هویت ملی مورد تحلیل قرارگرفته است. بیتردید، حل مساله بازگشت ایرانیان مقیم خارج به مام میهن در گرو شروط متعددی است که آشنایی طرفین با دیدگاهها وانتظارات آنها، درزمره بدیهیترین این شروط است. با همین نیت نقطه نظرات دکتر بروجردی را که نمونهای است ازدیدگاههای رایج دربین طیفی از ایرانیان مقیم خارج با هم میخوانیم.
با توجه به اظهارتمایل دولت ایران برای بازگشت ایرانیان مقیم خارج از کشور به میهن، فکر میکنید تا چه حد زمینه عینی برای جذب این گروه از مهاجران وجود دارد؟
بازگشت دائمی ایرانیان مقیم خارج از کشور امکانپذیر نیست. زیرا در طول این 20 سال ایرانیان مشکلات بسیاری را از سرگذراندهاند تا به ثبات نسبی رسیدهاند، از این رو، دل کندن از تمامی آنها به آسانی میسر نیست. به جزافراد معدودی که شاید مشکلات دیگری داشته باشند. کاربرد کلمه “بازگشت” صحیح نیست، گرچه دریکی دو سال اخیربسیاری ازموانع برای بازگشت وآمد ورفت ایرانیان از سرراه برداشته شده است. ولی به طورکلی، حتما لازم نیست که این افراد به کشوربازگردند. به ویژه آن که در شرایط انقلاب تکنیکی ارتباط دسترسی دو طرف به یکدیگرآسان ترشده است.
چه عواملی مانع بازگشت مهاجران ایرانی شده است؟
همان سلسله عواملی که مساله فرارمغزها را پدید آورد مانع میشود که این افراد دوباره به کشور بازگردنند، زیرا منطقی تربه نظر نمیرسد که از یک روشاهد فرارمغزها باشیم وازطرف دیگرانتظار داشته باشیم آنان که رفتهاند بازگردند. شاید عوامل دیگری مافوق همه اینها نیز باشد که مساله بازگشت را غیرممکن کرده است، به همین دلیل ما باید قوانین تابعیت را دگرگون کنیم ومساله ” تابعیت مضاعف ” را بپذیریم.
مساله دیگر اجرای “عفو عمومی” است، زیرا بسیاری ازایرانیان به سبب بسیاری مسائل، ازبازگشت واهمه دارند. با توجه به مجموع این شرایط، تا زمانی که دولت تضمینهای موثری برقرار نکند، مساله بازگشت میسرنخواهد بود. مساله دیگری که سوء تفاهم ایجاد کرده است، تاکید بر امر “بازگشت سرمایه ها” میباشد چنان که بسیاری ازایرانیان میپندارند شهروند درجه دوم محسوب میشوند و نیازی به وجودشان نیست. سرمایه داران به هرحال تسهیلات خاص خودشان را میخواهند و شرایط متفاوتی دارند که اگرزمینه آنها مهیا نشود، بازگشت آنان نیز شدنی نخواهد بود
گذشته از دعوت از صاحبان سرمایه بربازگشت نیروهای متخصص نیز تاکید شده است. در این باره چه میگویید؟
بازگشت متخصصان مساله دقیق تری است و بیشترین تلاش دولت باید براین امرتمرکز یابد، زیرا مطمئن نیستم که آن پیش زمینهها برای جلب سرمایه داران مهیا باشد. مشکلات وموانع موجود مانند حلقههای زنجیر، به هم پیوسته است و بیرون از خواست یک نهاد و یک شخص است. زیرا ممکن است شخص رئیس جمهورتمایل به بازگشت ایرانیان داشته باشد. ولی اگر قوه قضائیه مشکل ایجاد کند، به طورطبیعی افراد باز نمیگردند. درارتباط با متخصصان، بسیاری ازآنان حتی افرادی از نسل دوم به دلیل مساله نظام وظیفه نمیتوانند برگردند که باید به طوراصولی در این زمینه چاره اندیشی شود، زیرا تسهیلات موقتی که هم اینک دراختیاراین گونه افراد قرار گرفته است، چاره سازنخواهد بود.
چنانکه دولت تضمینهای کافی برای حل مشکل مشمولان خدمت نظام وظیفه ارائه دهد، در آینده شاهد بازگشت نیروهای متخصص مقیم خارج از کشور خواهیم بود؟
اگر بخواهیم ازجنبه شعاری مساله فراتر برویم، مشکلات بسیاری وجود دارد که باید به آنها بپردازیم. باید انتظارات خود را ازآنها مشخص کنیم اگرانتظاربازگشت داریم، به این معنا که این افراد درایران مصدر انجام کارهایی شوند، باید بررسی کنیم که آیا توانایی جذب این افراد در این سیستم وجود دارد؟ بازگشت متخصصان مقیم خارج از کشوربه این معناست که بسیاری افراد داخل کشور کار خود را از دست بدهند، ازاین رو آیا دولتمردان حاضرند بهای سیاسی آن را بپردازند؟ این مساله که افراد مقیم خارج ازکشوررا دچار احساس گناه کنیم، مشکلی را حل نمیکند، بلکه باید دید مشکلات سیاسی این طرف قضیه چگونه حل خواهد شد.
با توجه به مجموع این شرایط، چه راه حلی در این زمینه میتواند کارساز باشد؟
تنها عاملی که میتواند این افراد را به بازگشت ترغیب کند، عشق وعلاقه آنها به میهن است که عامل کمی هم نیست، ولی به شرطی که موانع از سرراه برداشته شود. مساله مهمی که برای نیروهای متخصص مطرح است، سطح بالای تکنولوژی درخارج ازکشور است وبا توجه به آنکه بیشتر متخصصان ایرانی دررشتههای مهندسی تحصیل کرده اند، شاید نتوانند با امکانات داخل کشورکه در سطح نازل تری است، خود را هم آهنگ کنند. این رو بهتراست این افراد برای طی دورههای کوتاه مدت به کشور دعوت شوند. استادان دانشگاهها میتوانند درتعطیلات 3 یا 4 ماه تابستانی خود دورههای تخصصی دردانشگاههای ایران برگزار کنند و دولت میتواند ضمن ارائه امتیازات خاص ورود آنان را تسهیل کند. متخصصان فنی میتوانند برای ارزیابی وارائه راهکار و نیزاجرای طرحهای لازم برای حل مشکلات کشور، دعوت شوند.
آیا متخصصان ایرانی برنامه مشخصی برای ایجاد تبادلات فرهنگی ارائه دادهاند؟
تصور نادرستی که از ایرانیان مقیم خارج از کشوروجود دارد، حاکی ازآن است که آنان علاقه ایی به میهن خود ندارند، درحالی که عکس این قضیه صادق است، چنان که در چند سال گذشته، بسیاری از دانشگاهیان، خارج از کانالهای دولتی تصمیم گرفتهاند به دانشگاههای کشورکمک کنند واین کاررا از طریق فرستادن برخی تجهیزات فنی وآزمایشگاهی یا ارائه بورسیه به دانشجویان مستعد داخلی انجام میدهند واین بسیار موثرتر از استراتژی دولت ایران مبنی بر جذب سرمایهداران است.
من بیم آن دارم که آن قدربرمساله سرمایه گذاری ایرانیان خارج ازکشورتاکید شود که بقیه ایرانیان نیز دلسرد وناامید شوند، زیرا این مساله کمی کاسبکارانه وابزارگرایانه به نظرمی رسد. دولت تا زمانی که به سرمایه فرهنگی ایرانیان خارج از کشوردر کنار سرمایه مالی شان توجه نکند، راه به جایی نخواهد برد.
همواره صحبت از آن است که به عنوان نمونه، ایرانیان خارج از کشور 200 میلیارد دلار سرمایه دارند، درحالی که برای به کارگیری این سرمایهها باید ضمن استفاده ازظرافتهای فرهنگی امکانات داخلی نیز مورد بررسی قرار گیرد.
در این مرحله نیز اگر دولت نتواند با راهکارهای مناسب، سرمایه گذاران ایرانی را جذب کند، تلاش برای جذب ایرانیان مقیم خارج درنیمه راه ممکن است متوقف شود.
جدایی بین ایرانیان با میهن شان در یک دوره 20 ساله به وجود آمده است، لذا نباید انتظارداشت که با یک سفرو چند بارآمد و شد زخمی که ایجاد شده التیام یابد، ازاین رو باید برنامه درازمدت تهیه کرد که به موازات جذب سرمایه داران به کارگیری توانمندیهای نیروهای متخصص را نیزدر نظر گیرد.
مساله جذب نسل دوم ایرانیان نیز معضل آینده کشور است. با توجه به آن که این نسل علقهها ووابستگیهای نسل اول را ندارند، جذب آنها توجه به ظرایف خاصی را میطلبد.
در شرایطی که مساله جذب نسل اول مهاجران ایرانی هنوز حل نشده است، استفاده از توان تخصصی و سرمایهگذاری نسل دوم مهاجران چگونه عملی خواهد شد؟
انسان، ساخته محیط اجتماعی خودش است. بچههای نسل دوم نیز دو بخشی خواهند شد. به عنوان نمونه، آمریکایی – ایرانی میشوند (درست نظیر اتفاقی که برای لبنانیها ،کوباییها ،ایرلندی ها، ایتالیاییها و …افتاده است). لذا باید این واقعیت را پذیرفت نه آن که دون کیشوت وار با آنها جنگید. جمهوری اسلامی ایران باید به نسل دوم ایرانیان دوراز وطن، امتیازهایی بدهد وآنان را برای همکاری ترغیب کند ودر این میان، سهم عمده به عهده حکومت ایران است، نه ایرانیان خارج از کشور. وقتی از دولت سخن میگوییم، صحبت ازیک نیروی متمرکزاست که امکانات بسیاری دراختیار دارد. درحالی که ایرانیان مقیم خارج از کشور ، یک جمعیت پراکندهاند که با وجود داشتن امکانات مالی وتخصصی، قدرت کافی ندارند، لذا دولت باید عوامل ایجاد سوء تفاهمها را برطرف کند.
آیا قانون “عفو عمومی” مصوب مجلس شورای اسلامی، میتواند در بازگشت ایرانیانی که به دلایل سیاسی از کشور خارج شدهاند، کارآیی کافی داشته باشد؟
به نظر میرسد که دولتمردان با مساله عفو عمومی موافق نیستند، زیرا معتقدند که اعلام این امر به منزله آن است که ما همه ایرانیان خارج از کشوررا گناهکارمی دانیم . بنابراین آنان یک بحث حقوقی را مطرح میکنند، درحالی که من ضمن مذاکرات با آنان تاکید کردم که باید جنبه روانی مساله را که مهم تراست مد نظر قراردهیم وترسهای واقعی و تخیلی ایرانیان را که درپی این اتفاقات 20 ساله پدید آمده است، از میان برداریم. توقع بازگشت بدون قید وشرط ایرانیان به شوخی بیشتر شبیه است. ضمن آنکه ایرانیان خارج از کشوربه عنوان تافتههای جدا بافته امتیازهای خاص نمیخواهند. بنابراین ما باید واقع بینانه با این مساله برخورد کنیم، نه اینکه چون امروز کفگیراقتصاد ته دیگ خورده، برای رفع مشکل در کوتاه مدت از سرمایه داران ایرانی دعوت کنیم . باید عمیقتر با این مساله برخورد کنیم و برنامه ریزی درازمدت داشته باشیم. با توجه به اینکه دربسیاری نقاط دنیا این گونه مشکلات با صدور فرمان عفو عمومی حل میشود، نمونه بارزآن هم آفریقای جنوبی است.
ایرانیان خارج از کشورخواستار عفو عمومی بدون قید و شرط هستند. در حالی که قانون مصوب مجلس شورای اسلامی تنها شامل افرادی است که محکومیت کیفری نداشتهاند. بازتاب این مساله در آمریکا چگونه بوده است؟
قانون عفوعمومی مصوب مجلس آن قدرها جدی تلقی نشده وفکر نمیکنم درحل مشکل ایرانیان چندان موثر باشد. آقای خاتمی در سفر آینده خود به آمریکا باید این مساله را به طورمشخص به ایرانیان اعلام کند واگرشرطی وجود دارد، از جنبه حقوقی به طوردقیق تشریح کند. بسیاری ازایرانیان مقیم خارج از کشورممکن است مخالف باشند، ولی هدف براندازی نداشته باشند. اگر قراراست گفت وگو کنیم، این گفت وگو باید دوطرفه باشد وگوش شنوا برای شنیدن سخنان طرف مقابل را داشته باشیم. ایرانیان خارج از کشورنیز گلایه وشکایات بحق دارند. خانه بسیاری ازآنها مصادره وممنوع الخروج شدهاند. بیشتر ایرانیان خارج از کشورنه مشکل سیاسی خاصی دارند ونه کمتراز افراد داخل کشوروطنشان را دوست دارند. نسل ما قربانی این دوره تاریخی شد واکنون زمان آن است که انگشت اتهام به سوی یکدیگردراز نکنیم ومن امیدوارم با توجه به وجهه خیلی خوبی که آقای خاتمی بین ایرانیان خارج از کشوردارد و تاثیرمثبتی که جنبش اصلاحات داخل کشوردر بیرون ازمرزها داشته است، مشکلات فیمابین مرتفع شود. به طورکلی من بیم آن دارم که این دعوت ازایرانیان خارج ازکشوربه دعوت چند سرمایه دارمحدود شود و فقط درکوتاه مدت عملی شود.
تز گفتوگوی تمدنها که از سوی رئیس جمهوری مطرح شده است، تا چه حد میتواند در برطرف کردن سوء تفاهمهای موجود بین ایرانیان و دیگر کشورها موثر باشد؟
پیشنهاد آقای خاتمی پیشنهاد بسیارخوبی است ولی پیش شرط گفت وگوی تمدن ها، گفت و گو با ایرانیان خارج از کشوراست. شما اگردرگفت وگو با ایرانیان که هزارو یک دلبستگی به این جامعه دارند، موفق نشوید، چگونه میخواهید درگفت وگوی تمدنها موفق شوید؟ آنان به هر حال با یک پیش زمینه دیگر فکری درگفت وگو شرکت میکنند، ولی ایرانیان خارج از کشوراز این موضع حرکت نمیکنند. به هر حالآنان به دلیل آشنایی با زبان فرهنگهای دیگرمی توانند مفسرو میانجی بین تمدنها باشند. در مجموع، این سوء تفاهمات که در این 20 سال اتفاق افتاده است با همیاری کل حکومت ونه فقط کابینه خاتمی، قابل حل است.
همان طورکه مطلعاید روند مهاجرت به خارج از کشور از سال 77 شدت گرفته است. به نظر شما چه عواملی دراین زمینه دخالت داشته است؟
مجموع اتفاقاتی که درداخل کشوررخ میدهد درسرعت گرفتن این روند موثر است. حادثه کوی دانشگاه ضربه بسیاربزرگی بود که نوعی بدبینی نسبت به جریانهای داخلی بین ایرانیان به وجود آورد. مشکلات اقتصادی وکمبودهای ناشی ازآن ونیز مسائل سیاسی قضایی و نبود امکانات لازم برای رشد استعدادها مسآله مهاجرت را فزونی داده است.هنوز مهاجرت سیاسی واقتصادی وجود دارد. ولی به هر حال در ارتباط تنگاتنگ با مسائل سیاسی است. در حال حاضردر ایران، ما با مساله “انقلاب سطح توقعات” روبروهستیم که 3 عامل بالا رفتن آن عبارت است از: وجود جمعیت جوان، افزایش جمعیت شهر نشین و افزایش باسوادان. در این شرایط اگر نظام توان پاسخ گویی به این عوامل را نداشته باشد، یکی از واکنشهای مردم، خروج از کشوراست. این مسآله مختص کشورما نیست درسایرکشورها هم وجود دارد. طبق آمارسازمان ملل متحد، سالانه 100 میلیون نفرازکشورشان مهاجرت میکنند که بخشعظیمی از انان ازکشورهای جهان سوماند.
جمهوری اسلامی ایران از نظر آمار مهاجرت در چه رتبهای قرار دارد؟
آمار دقیقی دراین زمینه در دست ندارم. اما براساس آمارمنتشر شده از سوی سازمان ملل متحد، ایران از نظرامنیت سرمایه گذاری بین 60 کشور جهان رتبه 59 را به دست آورده، یعنی فقط عراق ازایران عقب تراست. ازاین نظرگاه نباید نسبت به جذب سرمایه داران توقع بالایی داشته باشیم.
ازنظرسطح زندگی نیز به موجب همین آمارایران رتبه 97 را بین 150 کشور جهان دارد. با توجه به این آمارها زمانی که مسآله ثروتهای باد آورده مطرح شد رقم بالایی ازسرمایهها از کشورخارج و به شیخ نشینهای خلیج فارس ودیگرکشورها منتقل شد.
بهطورکلی اتفاقات ناگوارسیاسی در کشور از یک سو به فرار مغزها کمک میکند و از سوی دیگر امنیت سرمایهگذاری را به مخاطره میاندازد.
آمار ایرانیان متخصص مقیم آمریکا چقدر است؟
بین 2 تا 3 میلیون نفرایرانی به خارج از کشورمهاجرت کردهاند ودولت باید درکشورهایی که پراکندگی ایرانیان بیشتر است، سرمایه گذاری کند. یکی ازنشریات مهندسی آمریکا چند هفته پیش اعلام کرده بود که حقوق ودستمزد مهندسان ایرانی بالاتراز سایرملیت هاست وآنان افراد بسیارموفقی هستند که اکثرا در این 20 سال اخیرمهاجرت کردهاند. به طورکلی سطح تحصیلات، تخصصهای فنی و شم تجاری ایرانیان مقیم خارج از کشو، میتواند درتحرک بخشیدن به اقتصاد ایران موثر باشد.
بر اساس برخی آمار موجود ایرانیان مقیم خارج از کشور 400 میلیارد دلارسرمایه دارند که در صورت انتقال به ایران میتواند در رشد و شکوفایی اقتصاد کشور موثر باشد. این آمار تا چه حد واقعیت دارد؟
آنچه تخمین زده شده است از 200 میلیارد دلار به بالاست، ولی این رقم نیز با توجه به میانگین حقوق که از 50 تا 100 هزار دلاردرسال است، عجیب به نظر نمیرسد .
آیا سرمایهداران ایرانی قدرت تاثیرگذاری در جهتگیریهای سیاسی آمریکا دارند؟
به نظر من، نه. آن هم نه به این دلیل که بنیه کافی ندارند. به دلایل مختلف، ایرانیان تا کنون گروه فشار (لابی) ایجاد نکردهاند وبه تازگی قدمهایی دراین زمینه برداشته شده است که به طور نمونه فرماندار کالیفرنیا را مجبور کردند ایرانیان را به رسمیت بشناسد. ولی این مسآله که ایرانیان به عنوان یک گروه فشارعمل کنند وبا تنویرافکارعمومی در سیاست آمریکا تاثیر بگذارند، تاکنون عملی نشده است. چند سال است که ایرانیان مقیم آمریکا وارد احزاب سیاسی آن کشورمی شوند، نماینده فرمانداری میشوند و ….که درآینده میتواند تاثیر گذار باشد، ولی درحال حاضروقتی کنگره آمریکا لایحه ایی میگذارند که 260 نفر درمقابل صفرآن را امضاء میکنند، نشانگر آن است که ایرانیان توان لازم برای تاثیر گذاری در این تصمیمگیریها را ندارند.
اقدام اخیر آمریکا در طرح دعاوی مالی علیه ایران چه بازتابی در ایرانیان مقیم آن کشور داشته است؟
ایرانیان ازاین مسائل خشنود نیستند، ولی ایران نیزهرگز روند حل مشکلات دادگاه لاهه را برای مردم بیان نکرده وهمه چیزدرهاله ایی ازابهام باقی مانده است. اگرقدری شفاف تربا این مساله برخورد میشد این مشکلات پیش نمیآمد. از جمله موضع گیری ایرانیان دراین زمینه، میتوان به مسآله کشته شدن یک دختردانشجوی آمریکایی دراسرائیل اشاره کرد که آمریکا ایران را مقصر شناخته وادعای 200 میلیون دلارخسارت کرده است ومهاجران ایرانی طی نامه ای، به این مسآله اعتراض کردند.
وضعیت مهاجران سیاسی ایران در آمریکا چگونه است؟
آمریکا نسبت به دیگر کشورها، از جمله اروپا، کمتر مهاجر سیاسی پذیرفته است. بنابراین عمده مهاجران سیاسی در اروپا هستند.
موضعگیری دولت کلینتون در رویارویی با تحولات چند سال اخیر ایران چگونه است؟
آمریکاییها نیز از تحولات اخیر ایران تاثیر پذیرفتهاند و کنفرانسهایی در این مورد برگزار کردهاند. آنان هنوز با احتیاط گام برمیدارند و میگویند که ما اهل مذاکره مخفیانه نیستیم، اگر قرار است مذاکرهای صورت گیرد، باید علنی باشد. ایرانیان خارج از کشو نیز با برقراری رابطه با آمریکا موافقاند، زیرا ایران سالیانه میلیونها دلار بابت قطع رابطه خسارت میپردازد. از طرفی، وقتی کشورهای انقلابی، مانند حکومت ساندنیستها در نیکاراگوا رابطه سیاسی داشتند، چرا ما نداشته باشیم؟ من نمیدانم از عدم گفتوگو چه نتیجهای به دست میآید؟ سیاست نیز هنر انجام دادن آن چیزی است که انجامپذیر است. به هرحال کشورها گلایهها و اختلافات خود را باید پشت میز مذاکره حل کنند.
آیا دولت آمریکا مسآله برقراری مناسبات – اقتصادی با جمهوری اسلامی را در دستور کارخود قرار داده است؟
آمریکاییها تحولات سه چهار سال اخیر ایران را زیر ذرهبین گذاشتهاند و میدانند که اتفاقات جدیای در حال انجام است. اما این که دراین چند ماه باقی مانده از دوران ریاست جمهوری کلینتون چه اتفاقی میافتند؟ قابل پیشبینی نیست، ولی آنچه مسلم است احتمالا بعد از انتخابات دوره بعدی ریاست جمهوری در دو کشور، سال آینده تحولاتی دراین زمینه به وقوع خواهد پیوست.
- جولای 27, 2000
- بدون نظر
- ایرانیان خارج از کشور, روزنامه بهار, مهاجرت