درازترین جنگ: درگیری نظامی ایران و عراق / فرزندان فراموششده خمینی
Mehrzad Boroujerdi, “Review of Dilip Hiro, The Longest War: The Iran-Iraq Military Conflict; and Ian Brown, Khomeini’s Forgotten Son’s: The Story of Iran’s Boy Soldiers.” In Middle East Studies Association Bulletin 26 (July 1992): 87-89.
درازترین جنگ: درگیری نظامی ایران و عراق
نوشته دیلیپ هیرو (Dilip Hiro)
نیویورک: انتشارات راتلج، 1990، 323 صفحه
دیلیپ هیرو روزنامهنگار و نویسنده پاکستانیالاصل ساکن لندن، کتاب فراگیری درباره جنگ ایران و عراق که بهدرستی آن را درازدامنترین جنگ در تعریف سنتی در سده بیستم میداند نوشته است. بر مبنای پژوهشی فراگیر در مدارک ایرانی، عراقی، اروپایی و آمریکایی، هیرو روایتی تحلیلی از جنگ و پیچیدگیهای سیاسی و نظامیاش در میان میآورد. در این روایت هوشمندانه هدفها و رفتارهای دو دولت درگیر و نیز واکنشهای نهادهای جهانی به جنگ بررسی شدهاند. خواننده عادی کتاب انبوهی از دادههای تجربی درباره حملههای نظامی از دوسو، از جمله “موجهای انسانی” از سوی ایران، “جنگ نفتکشها”، “جنگ شهرها”، ماجرای ایران گیت و پشتیبانی آمریکا از عراق را در دسترسی خویش مییابد. به باور هیرو، جنگ ایران و عراق، بسی پیش از جنگ بر سر مرزها و سرزمینها، بهراستی نمایش خشونتبار جنگی ایدئولوژیک میان ملیگرایی عرفی عربی و اسلام انقلابی ایران بود. جنگ فرصتی در کف هر دو دولت درگیر مینهاد تا پایههای قدرت خویش را استوارتر کنند. در ایران، رهبران “عملگرا و چه بسا احتیاطپیشه” نیز از فرصت جنگ برای جایگیر کردن انقلاب نیز بهره فراوان بردند. نتیجهگیری نویسنده آن است که گرچه جنگ به سود هیچ طرف و در شرایط “نه جنگ نه صلح” به پایان رسید، رقابت در انبوهش ساز و برگ جنگی میان این دو همسایه به ناچار ادامه خواهد یافت.
میتوان بر دو کاستی کتاب انگشت نهاد. یکی آن که از بازنگری تاریخی بیبهره است. برای نمونه هر دو نتیجهگیری کتاب را باید در سایه حمله عراق به کویت و پیامدهای آن رویداد بازنگری کرد. همین سخن درباره این پیشبینی کتاب نیز گفتنی است که برابرش “در شیوه موضعگیری درباره مشکل فلسطین و اسرائیل، بغداد اینک در جرگه پایتختهای میانه رو و دوستدار غرب همچون عمان و قاهره درآمده است” (265). دوم این که، هیرو دلیلی برای باورمندی خود به ادعای ایران درباره کشته شدن تنها دویست هزار شهروند و نظامی در هشت سال جنگ در میان نمیآورد. من به دو دلیل این ادعا را نادرست میدانم.
الف) شیوه بیحساب و کتاب شناسایی و بازگرداندن اجساد قربانیان در جبههها، و
ب) اراده سیاسی دولت ایران برای پنهان کردن شمار راستین کشتهشدگان و گستردگی دامنه خونریزیها.
فرزندان فراموششده خمینی
نوشته ایان براون
لندن، انتشارات گری سیل (1990)
جایی که کتاب هیرو در بردارنده گزارشی بیطرفانه از سرگذشت جنگ و سیاستورزیهای “واقعگرایانه” (Realpolitik) در پس پشت آن است، نوشته ایان براون به روایت پراحساس و ریزبینانه از سرنوشت انسانهایی که خود را قربانی جنگ یافتهاند میپردازد. “فرزندان فراموششده خمینی” نخستین روایت بینا-انسانی از حال و روز ایرانیان اسیر در اردوگاههای جنگی عراق است. براون خود آخرین نماینده آموزشی گروه (Terre des homes)، نهاد جهانی خیریه در سوئیس برای پشتیبانی از حقوق کودکان بود. وی پیش از آنکه به سبب اعتراضهای پیگیرش به بدرفتاری با کودکان زندانی به دستور دولت از عراق بیرون رانده شود، مدت دو سال و نیم (1989-1987) را با اسیران ایرانی در اردوگاه رمادی بغداد (POW Camp) گذرانید. در سرآغاز، براون کتابش را به “تمامی کودکانی که در جنگ میان بزرگسالان به کار گرفته شدهاند” تقدیم میکند و آنگاه نشان میدهد که چگونه برخلاف تمامی قانونها و قراردادهای جهانی، کودکان در هر دوسوی جنگ به خدمت نظامی فراخوانده شدند و همچون گوشت دم توپ به جبههها فرستاده شدهاند. در روایتی که بر تجربه دست اول اسیران بنا شده است، براون خوانندگان کتاب خویش را با هردو سویه انسانی و خشن زندگی در اردوگاه رمادی آشنا میکند: این که چگونه “پسران” اسیر شرکت کردن در جنگ را همچون نشانه بزرگ شدگی به رخ دوستان خویش میکشیدهاند، این که چگونه گاه اسیران هوادار و ناقد خمینی به کشمکش با یکدیگر میپرداختهاند یا جاسم، جوان روستایی بیست ساله را که خواندن و نوشتن نمیدانست دست میانداختهاند تا زبان به دشنام بگشاید (157).
خواننده کتاب بیگمان در خشم فرو میرود آنگاه که در مییابد که چگونه زندانبانان وسایل شخصی اسیران را میدزدیدهاند، به آنان تجاوز میکردهاند، به بافتن فرشهایی با نقش صدام حسینشان واداشته و آنان را پیش روی روزنامهنگاران و بازدیدکنندگان به صف میکردهاند تا در برابر دشنامگویی به حکومت ایران، بسته سیگاری دریافت کنند (115). در کنار اینها کتاب سرگذشتهایی از کرامت انسانی به نقش میکشد. از معلمان عراقی میگوید که به تدریج شاگردان خصوصی خویش را که به اسیران رمادی کتاب درسی هدیه دادهاند، ستایش میکنند. خواننده کتاب از زندانبانی به نام محمد میشنود که با حقههای شعبدهبازان زندانیان خویش را سرگرم میکرده است و آن گاه از شنیدن داستان رفاقتها میان اسیران غرق در شگفتی میشود. از همه مهمتر روایت کتاب، تصویر چیره در باره سرشت داوطلبان جوان ایرانی را به چالش میکشد که برابرش ایرانیان داوطلب جز گروهی روستاییان بیسواد و مسلمانان متعصب نبودهاند. براون به خواننده گوشزد میکند که بیشتر این داوطلبان جوان دستکم آموزش دوران دبستان دیده بودند، از شهرها آمده و نه به سبب بنیادگرایی دینی، که با حس وطنپرستی پا به جبهه نهاده بودند. چنان که روزگار اسارت هم شوق ایشان به آموختن را فرو نمینشانید. اسیران رمادی با پیگیری و هوشمندی اجازه برگزاری کلاسهای خوشنویسی، ماشیننویسی، فرش بافی، نمایش، ساعتسازی، کفشدوزی، پینگپنگ و موسیقی را بهدست آوردند و همزمان به آموزش زبان انگلیسی، فرانسه، اسپانیولی، ایتالیایی، فارسی، عربی و هندی به همبندان خویش پرداختند. شور زندگی در میان جوانان اسیر بر حس پریشانی و دلزدگی آنان چیره بود چنان که بارها نویسنده کتاب را به سبب شوقشان به شنیدن اخبار جهان، علاقه ویژه به موسیقی غربی و خبرهای ورزشی درباره گری لینکر (Gary Linker) ستاره فوتبال انگلیسی، کت استیونز (Cat Stevens)، گروه بیتلها، پل مک کارتنی (Paul McCartney)، مایکل جکسون و خوانندگان ایرانی در غربت شگفتزده میکردهاند. سرگذشت غمبار این اسیران نوجوان که “کودکیشان از ایشان ربوده شده” و “سادگی و بی گناهیشان نادیده انگاشته شده بود” هنوز به پایان نرسیده است.
بیش از سه سال از پذیرش آتشبس در ماه اگوست 1988 میگذرد. اما بسیاری از این نوجوانان هنوز در اسارتاند. پرسش ساده یکی از آنان در گوش میپیچد که: “وقتی که جنگ برقرار بود ما به فکر بازگشت به خانه نبودیم، امروز که جنگ پایان گرفته است، هنوز اینجاییم. چرا؟”
- جولای 15, 1992
- بدون نظر
- ایان براون, جنگ ایران و عراق, دیلیپ هیرو, فرزندان فراموش شده خمینی