مهرزاد بروجردی: شاهد خلاء سیاسی در منطقه هستیم
منتشرشده در پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران – تهران
بیش از سه سال از اولین جرقه های انقلاب ها و خیزش های عربی در شمال آفریقا و خاورمیانه می گذرد. ابتدا از تونس شروع شد و سپس به مصر و لیبی و کشورهای عرب خاورمیانه رسید. اطلاق عنوان «بهار عربی» شاید به تقلید از رویدادهای «بهار پراگ» در سال 1968 صورت گرفت که باعث آزادی های سیاسی و اجتماعی بیشتر برای مردم چکسلواکی شد. انتظار این بود که مردم تحت سلطه دیکتاتورهای شمال آفریقا و کشورهای عرب خلیج فارس هم از حق آزادی های سیاسی و اجتماعی برخوردار شوند اما پایان بهار عربی، چیزی شبیه سرانجام بهار پراگ شد. در آگوست 1968 حمله ارتش سرخ حکومت کمونیستی شوروی به چکسلواکی تجربه کوتاه آزادی را از بین برد و بهار را به خزان تبدیل کرد، در خاورمیانه هم قدرت گرفتن تندروها و وهابیون در پی سقوط دیکتاتورها، مرگ زودهنگام بهار اعراب را رقم زد. لیبی و مصر با گذشت حدود سه سال هنوز روی آرامش را ندیده اند. نزدیکتر و در خاورمیانه هم هر روز در یک کشور تنش ها و درگیری های تازه ای در پی اعلام حضور جریان های تندرو روی می دهد. تلخ ترین این تحولات را هم در سوریه شاهدیم که القاعده و دیگر جریان های تندرو وارد میدان جنگ در داخل این کشور شده اند و دیگر درگیری نه فقط میان ارتش سوریه و مخالفان مسلح و القاعده، که بیشتر در جبهه خود مخالفان در جریان است. این تحولات نگران کننده در سوریه و نیز تغییرات سریع صورت گرفته در دیگر کشورهای میزبان بهار عربی و در مجموع دلایل قدرت گرفتن جریان های تندرو و افراطی در خاورمیانه و چشم انداز پیش روی این حیاتی ترین منطقه در جهان، شفقنا را بر آن داشت گفت و گویی مفصل را با دکتر مهرزاد بروجردی، استاد روابط بین الملل و مدیر مرکز پژوهش های خاورمیانه در دانشگاه سیراکیوز آمریکا انجام دهد تا با نگاهی دقیق تر رویدادهای یک سال اخیر در خاورمیانه تحلیل و بررسی شود.
به گزارش جماران، بخش اول گفت وگوی شفقنا با دکتر مهرزاد بروجردی را می خوانید:
به عنوان سوال اول می خواهم تحلیلتان را از افزایش قدرت وهابیون و تندروها طی دو سه سال اخیر در خاورمیانه بیان کنید. در ابتدای موج بهار عربی تصور می شد که دموکراسی بیشتری بر این کشورها حاکم شود اما با گذشت بیش از سه سال از این رویداد در جهان عرب، به جز در تونس در دیگر کشورهای میزبان این جریان، گروه های تندرو قدرت و فضای مانور بیشتری یافتند.
بروجردی: به نظر من اتفاقی که رخ داده، این است که سرنگونی دیکتاتورها در منطقه که هر کدام سال های طولانی در قدرت بودند، سبب ایجاد خلأ سیاسی شده است و چون متاسفانه در سیاست هیچ وقت پذیرش خلا قدرت، مطلوب و مورد قبول نیست پس یک سری از نیروها باید این خلا را پر کنند. این کشورهای عربی با در نظر گرفتن معذوریت ها و مشکلات دیرینه ای که نیروی های دموکراسی طلب و مترقی در این کشورها داشتند هر جا که انتخابات برگزار شد نیروهای اسلامی سر کار آمدند و کم کم خود همین نیروها و جریان های اسلامی قافیه را به شکلی به نیروهای تندروتری که گرایش های خیلی افراطی دارند، باختند؛ مثل رویدادهایی که در لیبی شاهدش بودیم یا در سوریه شاهد بودیم جریانی که خواسته ها و اعتراضات منطقی داشت کم کم به جریان های افراط گرا و وهابی انجامید. البته در مصر لزوما این اتفاق نیفتاد و حزب نور که جریانی سلفی به شمار می آید به درستی در انتخابات رای آورد اما به هیچ وجه توانایی هایش با اخوان المسلمین قابل رقابت نبود. البته اخوان را هم نمی توان به خاطر پیشینه و قدمتی که دارد و نیز با توجه به نگاهی که به سیاست دارد در کنار گروه های وهابی و تندرو قرار داد.
در این میان تونس مستثنی بود. اخیرا هم قانون اساسی جدید این کشور در پارلمان این کشور مورد تصویب قرار گرفت و روند دموکراسی در این کشور تا حد زیادی طی شده است. جالب اینکه تونس اولین کشوری بود که جرقه بهار عربی از آنجا زده شد. چه تفاوت هایی میان تونس و دیگر کشورهای میزبان بهار عربی وجود دارد که تندرو ها و وهابیون نتوانستند در تونس قدرت یابند؟
بروجردی: در سفری که به تونس داشتم به عینه مشاهده کردم که تونس در میان کشورهای عربی لیبرال ترین آنها به شمار می آید. عوامل زیادی هم در آن تاثیرگذار بودند. تونس شاید اولین کشور عربی بود که قوانینی مربوط به زنان در آن کشور مورد تصویب قرار گرفته بود و هم به این خاطر که روایط نزدیک تری با فرانسه در اروپا داشت. نیروهای سکولار در تونس از همان ابتدا قدرتمند بودند. زمانی هم که انتخابات برگزار شد درست است که حزب النهضه بیش از 50 درصد کرسی ها را به دست آورد اما کمتر از 50 درصد رای دهندگان به این جریان رای دادند. اما به دلیل سیستم انتخاباتی این کشور حزب النهضه موفق شد بیشترین کرسی های پارلمان را به خود اختصاص دهد بنابراین همانطور که گفتیم هم پیشینه فرهنگی تونس کمی متفاوت تر از دیگر کشورهای میزبان بهار عربی بود و همینطور خروج زودهنگام بن علی از تونس موجب شد تا خشونت ها در این کشور شدت پیدا نکند. در صورتی که در دیگر کشورها وقتی وضعیت انقلابی در انها پدید آمد نیروهای تندرو به دلیل اینکه ابایی از کشتن و کشته شدن ندارد در این وضعیت ابتکار عمل را در دست می گیرند و نیروهای لیبرال و محافظه کارتر را به حاشیه می رانند و این داستانی است که در بیشتر انقلاب ها مشترک است. در تونس اما ترور یکی از سیاستمداران سکولار زنگ خطر را به صدا در آورد و جریان های سیاسی اجازه ندادند تا این ترورها ادامه پیدا کند و رهبر حزب اسلامی تونس، راشد الغنوشی هم که سیاستمداری میانه رو و معقول به شمار می آید با توجه به شرایطی که در مصر و سوریه اتفاق می افتاد اجازه نداد تا تونس هم قدم در این مسیر نا آرامی و کشتار و جنگ داخلی بگذارد و در نهایت مصالحه سیاسی را به انحصار قدرت و ایجاد مشکلات بیشتر در آینده ترجیح دادند.
در مصر اما اتفاقات دیگری افتاد. در ابتدای قدرت گرفتن مرسی و اسلام گرایان تصور این نمی رفت که خیلی زود و طی یک سال ارتش وارد عمل شود و اخوان المسلمین را از قدرت ساقط کند. آیا می توان قدرت دادن به وهابیون و تندروها در مصر از سوی اخوان المسلمین و مرسی را مهمترین عاملی دانست که باعث وارد میدان شدن ارتش قدرتمند مصر شد؟
بروجردی: معتقد نیستم که این دلیل اصلی بوده که ارتش مصر علیه مرسی و اخوان وارد عمل شده است. درست است که اخوان المسلمین حزبی با بالغ بر 80 سال سابقه سیاسی در مصر است اما به دلیل نداشتن تجربه حکومت داری و انجام اشتباهات متعدد کار به دخالت ارتش کشید. بسیاری از تصمیماتی که مرسی و اخوانی ها می گرفتند با روح غالب جامعه مصر در تضاد بود. از سویی نگرانی از قدرت یافتن نیروهای تندرو و وهابی در مصر با توجه به اتفاقاتی که در سال های گذشته در این کشور رخ داده به طور جدی وجود دارد اما در نهایت بی تجرگی و اشتباهات اخوان بود که کار را به برکناری رساند. اشتباهات این جریان در زمان تدوین قانون اساسی این کشور و برنامه آنها متمرکزتر کردن قدرت در دست خود باعث نگرانی جامعه مصر شد. از سویی دیگر هم اخوانی ها باید شریک خود را در قدرت انتخاب می کردند. از یک سو ارتش و نظامی ها وجود داشتند و از سوی دیگر گروه ها و احزاب سیاسی مخالف. درست است که پس از برگزاری انتخابات، ارتش، قدرت را به مرسی و حامیانش واگذار کرد اما واقعیت این است که در هر شرایطی ارتش قوی ترین نهاد در مصر به شمار می آید و در پشت صحنه همان قدرت مافوق همیشگی در تمام حوزه ها باقی مانده بودند. یک مثال کوچک می زنم. اگر در مصر افرادی برای ساختمان سازی به سیمان نیاز داشته باشند باید با کارخانه های سیمان وارد معامله شوند که تقریبا تمام آنها در اختیار ارتش است. به این ترتیب ارتش مصر نیرویی جدی به شمار می آید و به نظر من نحوه رفتار ارتش با اخوان کاملا عقلایی بود. کاری که ژنرال سیسی و اطرافیانش انجام دادند این بود که با توجه به اقدامات مرسی و اخوان المسلمین برای جلب افکار عمومی بر طبل ناسیونالیسم مصری کوبیدند که در این کشور هواداران زیادی دارد و همچنین از اشتباهات اخوانی ها در قدرت نهایت استفاده را بردند. در حال حاضر هم در مصر تعداد افرادی که از برکناری مرسی ناراضی هستند، بسیار کم است. حتی افرادی که این برکناری را نوعی کودتا می دانند باز هم داستان بد و بدتر برایشان تکرار شده است و از نظر آنها هم باقی ماندن مرسی در قدرت بدترین انتخاب ممکن بود.
به این ترتیب به نظر می رسد که باید ژنرال سیسی را در قامت رییس جمهور آینده مصر ببینیم. تحلیل شما از این وضعیت که در آینده به وجود خواهد آمد چیست؟ آیا باعث کاهش قدرت و نفوذ تندروها در مصر می شود؟ و آیا اصولا انتخاب یک فرد نظامی به عنوان رییس جمهور می تواند به روند دموکراسی در مصر کمک کند؟
بروجردی: قطعا آقای سیسی رییس جمهور بعدی مصر خواهد بود. به نظر می رسد او هم می خواهد سیاست های پوپولیستی که جمال عبدالناصر رییس جمهور نظامی پیشین مصر در پی گرفته بود را دنبال کند. سیسی می خواهد بر موجی از افکار ناسیونالیستی که اخیرا در مصر ایجاد شده سوار شود و اخوان المسلمین را مقهور خودش کند اما قطعا کار آسانی نخواهد بود. با وجود محدودیت هایی که برای اخوان ایجاد شده این جریان اسلامی به مخالفت های سیاسی خود ادامه می دهد اما از سوی دیگر بسیاری از جریان های تندروی وهابی و سلفی که به دلیل اختلاف نظر بر سر در پیش گرفتن مبارزه مسلحانه پس از برکناری مرسی میانه خوبی با اخوان المسلمین ندارند به خشونت ها و بمب گذاری های خود ادامه خواهند داد و این سبب خواهد شد تا اقتصاد بسیار ضعیف مصر که بسیاری از درآمد خود را از جلب توریست به دست می آورد بیش از قبل آسیب ببیند. در نهایت سیسی هم خیلی زود با همان مشکلی که مبارک و مرسی درگیر آن بودند باید دست و پنجه نرم کند و آن مشکلات بغرنج اقتصادی و فقر جامعه مصر است که بخش زیادی از مردم با درآمد روزنامه کمتر از دو دلار زندگی می کنند. اگر سیسی هم در این مورد نتواند کاری از پیش ببرد نمی توان به اقبال جایگاه ریاست جمهوری به او امیدوار باشیم.
در این میان چه آینده ای را می توان برای اخوان المسلمین و جریان های تندرو و افراطی که پیش از این همپیمان اخوان بودند و در حال حاضر اختلاف های زیادی با هم دارند ، پیش بینی کرد؟
بروجردی: تصور اینکه اخوان المسلمین از بین برود را نمی توان کرد و اصلا منطقی نیست. سرکوب ها و محدودیت هایی که در ماه های اخیر علیه اخوان وضع شده را نمی توان با سرکوب های دوران ناصر و سال های ابتدایی حکومت مبارک مقایسه کرد. اخوان المسلمین آن شرایط را سپری کرد و نفوذش در جامعه مصر بیشتر هم شد اما موضوعی که پیش می آید این است که اخوان مخالفت های خود با حکومت مصر را در همین سطح سیاسی نگه می دارد و دست به خشونت بیشتر نمی زند و بنابراین با ریزش نیرو روبرو می شود. به طوری که نیروهای جوان تر و افراطی تری که در میان اخوانی ها حضور دارند جذب گروه های وهابی و تندرویی خواهند شد که دست به اقدات تروریستی می زنند. این وضعیت اخوان را با مشکل جدی روبرو خواهد کرد. از یک سو این جریان به مخالفت با حکومت مصر خواهد پرداخت و از سویی دیگر به جنگ ایدئولوژیک با این گروه های تندرو و افراطی می پردازد. با توجه به ریشه دار بودن افکار اخوان نزد طبقه متوسط مصر این جریان نمی تواند به راحتی تغییر مسیر بدهد و دست به مبارزه مسلحانه با حکومت بزند که این باعث می شود نیروهای زیادی از اخوان جدا شوند. به این ترتیب اخوانی ها همان روش مبارزه سیاسی را در پیش می گیرند که همچنین خط کشی پررنگ تری با جریان های سلفی و تندرو خواهند داشت. در این میان دولت مصر هم از اختلاف های میان اخوان و جریان های وهابی تندرو بیشترین استفاده را می برد. حکومت مصر می داند که بمب گذاری ها و خشونت ها ارتباطی با اخوان ندارد و کار جریان های وهابی تندروست اما به این دلیل که با اخوان المسلمین رقابت دارد، این اقدامات را گردن اخوان می اندازد تا بهانه ای برای به حاشیه راندن این جریان و سرکوب رهبران اخوان داشته باشد.
پس در آینده باید شاهد رویارویی بیشتر اخوان با جریان های وهابی تندرو در مصر باشیم؟
بروجردی: درست است. در این بازی شطرنجی که حکومت مصر برای اخوان درست کرده است مجبور است که در تله بیفتد و راه دیگری ندارد. همانطور که اشاره شد مدتی است که اختلاف ها میان اخوان و جریان های تندرو شدت گرفته و اگر ریزش نیرو در اخوان شدت بگیرد در آن صورت رویارویی این جریان با تندروهای اسلامی در مصر شدت بیشتری خواهد گرفت و اینکه کار به ترور رهبران و شخصیت های تاثیرگذار این دو جبهه خواهد رسید یا نه را شدت گرفتن میزان اختلاف ها و دعواهای دو طرف مشخص خواهد کرد. در این میان اسلحه دیگری که اخوان در اختیار دارد رابطه بهتر این جریان با برخی کشورهای عربی است که باعث می شود اخوان پیام خود به این گروه ها را از طریق این کشور ها هم به گروه های تندرو وهابی برساند.
در لیبی، همسایه مصر شرایط متفاوتی حاکم شد. پس از سقوط و کشته شدن قذافی، دیگر هیچ قدرت مستقری در این کشور برقرار نشد و با وجود اینکه این کشور دولت دارد اما در بسیاری از مناطق این کشور قبیله ای، تندروها قدرت را در اختیار دارند و در حال مبارزه با دولت مرکزی هستند. شرایط یک سال اخیر در لیبی را چگونه تحلیل می کنید و آیا تندروهایی که در این کشور با دولت مرکزی مبارزه می کنند می توانند برای کشورهای همسایه از جمله مصر هم دردسر ایجاد کنند؟
بروجردی: ابتدا باید به این نکته اشاره کنم که تفاوت های زیادی میان مصر و لیبی وجود دارد. مصر مانند ایران و ترکیه با نهادهای جدی و تاثیرگذار و طبقه متوسط قدرتمند. تاثیر شبکه های اجتماعی در این کشورها در سال های اخیر بسیار بیشتر شده است اما در لیبی به دلیل شیوه حکومت داری قذافی که نه تنها حکومت یک گروه نبود بلکه حکومتی فردی بود که در اصطلاح سیاسی به آن حکومت One Bullet State ( حکومت یک گلوله ای) گفته می شود که با هدف قرار گرفتن رهبر، کل نظام سیاسی ساقط می شود. در لیبی به دلیلی اینکه نهادهای سیاسی و اجتماعی در اندازه و تاثیرگذاری تونس یا مصر نیستند و از سویی روند براندازی قذافی هم شکل خشونت آمیزی یافت در حال حاضر لیبی صحنه درگیری قدرت های قبیله ای و گروه های تندروی اسلامی شده است. البته این گروه های تندروی اسلامی تنها برای قدرت در لیبی می جنگند و بعید است چندان به همسایگان توجهی نشان دهند. از سوی دیگر با توجه به وسعت این کشور و اختلاف های سیاسی شدید که میان قبایل شرق و غرب این کشور وجود دارد نمی توان تصور کرد که به این زودی این کشور روی آرامش را ببیند. در نهایت می توان حکومتی را برای لیبی تصور کرد که فاقد قدرت برای برقراری آرامش و ثبات در کل این کشور است و در آینده نیز هر جریان و هر قبیله ای که زور بیشتری داشته باشد خواهد توانست خواسته خود را به کرسی بنشاند و کمترین حرف شنوی از دولت مرکزی را خواهند داشت اما اگر گروه های تندروی وهابی بر این کشور قدرت یابند در آن صورت خطری جدی برای مصر و در کل برای شمال آفریقا ایجاد خواهند کرد. هر کدام از این سناریوها که در لیبی عملی شود، ضربه اصلی را مردم این کشور و اقتصاد آسیب دیده آن متحمل خواهند شد که برای استخراج نفت و گاز به شدت به سرمایه گذاری خارجی نیاز دارد و اگر ثبات در این کشور وجود نداشته باشد از سرمایه های خارجی هم خبری نخواهد بود.
نکته جالبی که در جریان رویدادهای بهار عربی مشاهده شد این بود که در عربستان؛ کشوری که خاستگاه جریان های وهابی و سلفی است ناآرامی خاصی صورت نگرفت و تنها برخی اعتراض های محدود از سوی اقلیت شیعه در این کشور روی داد. دلیل اینکه در کشوری با ویژگی های عربستان که انگیزه های زیادی می تواند برای بروز ناآرامی داشته باشد هیچ اتفاق خاصی رخ نداد را چگونه تحلیل می کنید؟
بروجردی: یکی از عوارض ناگوار بهار عربی شدت گرفتن جنگ فرقه ای میان شیعه و سنی است و این واقعیت تاسف بار صحنه سیاسی بسیاری از کشورهای منطقه شده است. در این میان عربستان آتش بیار معرکه شده است و برای خالی کردن زیر پای ایران، به شدت از گروه های تندروی سنی حمایت کرده و آن را ادامه می دهد اما اینکه این جریان ها و گروه های وهابی بتوانند برای عربستان مشکلی ایجاد کنند باید گفت حداقل در زمان فغلی چنین وضعیتی محتمل نیست. سیستم امنیتی و اطلاعاتی در عربستان بسیار قدرتمند است و برای آمریکا هم عربستان مهمترین کشور منطقه به شمار می آید. بیشتر اعتراض هایی هم که در عربستان صورت گرفته مربوط به شیعیان در شرق این کشور بوده است و هنوز سلفی ها اقدام خاصی علیه خاندان سعودی انجام نداده اند. حمایت عربستان از جریان های سلفی و وهابی مربوط به سال های اخیر نیست و از زمان حضور نظامی شوروی در افغانستان این حمایت از تندروها از سوی خاندان سعودی وجود داشته است و تاکنون هم بهایی بایت این موضوع نپرداخته اند و هنوز گریبانشان گرفته نشده است که باعث نگرانیشان شود. اگر زمانی هم از سوی این جریان های تندرو تحرکاتی علیه عربستان صورت گیرد، خاندان سعودی با توجه به ثروت عظیم و منابع مالی گسترده ای که دارد می تواند تعدادی از همین گروه های سلفی را در جهت اهداف خود در اختیار بگیرد و به این ترتیب این جریان ها را در مقابل یکدیگر قرار دهد و ریاض را از مخاطره نجات دهد.
پس به نظر شما نباید منتظر تکرار تحولاتی مانند آنچه در مصر روی داد در عربستان باشیم؟
بروجردی: احتمال وقوع چنین رویدادی بسیار دور از ذهن می نماید. اگر به تحولات سال های اخیر در خاورمیانه نگاه کنیم می بینیم که کشورهای جنوب خلیج فارس -که سیستم حکومتی پادشاهی داشتند- نسبت به کشورهایی که جمهوری بودند آسیب کمتری از تحولات بهار عربی دیدند و تقریبا مصون ماندند. نکته دیگر هم این بود که این کشورهای پادشاهی تمامشان از ثروت نفت برخوردار بودند و توانستند با تزریق پول نفت به جامعه مسیر ناآرامی ها و تحولات را به سویی دیگر هدایت کنند به شکلی خودشان در مخاطره قرار نگیرند. از سوی دیگر شرایط عربستان با کشورهای پادشاهی مثل بحرین و اردن که اعتراضاتی در آنها شکل گرفت متفاوت است. در هر حال خاندان سعودی هم به خاطر قدمت در عربستان و هم به خاطر مسایل اسلامی وجهه خاصی میان مردم خود دارد که همین :/.,کات وضعیت خاندان سعودی را مثلا با پادشاه بحرین از نگاه مردم متفاوت می کند.
با سلام
مطالب فوق بسیار مفید و کارشناسانه می باشد.
به نظر بنده مهمترین موانع گذار اینگونه کشورها و نیز کشورههای عربی حوزه خلیج فارس، به دموکراسی در کنار موانع اقتصاد سیاسی، موانع فرهنگی می باشد. ساختار سیاسی اجتماعی این گونه کشورهای بازتاب فرهنگ خاص موجود در این کشورهاست که این فرهنگ بستر مناسبی را برای تفکرات مونیستی ، غایت گرایانه و اقتدارگرایانه فراهم کرده است.