اصغر شیرازی؛ قانون اساسی ایران٬ سیاست و دولت جمهوری اسلامی
Review of Asghar Schirazi, The Constitution of Iran: Politics and the State in the Islamic Republic. In Middle East Studies Association Bulletin 32 (Winter 1988): 260-261.
ترجمه جان اکان
انتشارات توریس٬ لندن٬ ۱۹۹۷ ٬ ۳۲۵ صفحه
سالها پیش از این در 1803 ناپلون بناپارت میگفت قانون اساسی باید کوتاه و مبهم باشد. اگرچه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران شرط اول را برآورده نمیکند، اما به یقین به خواست دوم ناپلنون پاسخ مثبت میگوید. اصغر شیرازی پژوهشگر علوم سیاسی در دانشگاه آزاد برلین، در کتاب خویش خواننده را از هزار توی فقه و حقوق و سیاست در دوران پس از انقلاب ایران میگذراند تا درستی این طنز تلخ را آشکار سازد. کتاب که شانزده فصل در بردارد بسیاری واقعیتهای تلخ تاریخی، استدلالهای حقوقی و روشنبینیهای سیاسی درباره قانون اساسی و روند قوامیابی دولت در ایران انقلابی را در خویش گنجانده است. نویسنده با ظرافت بسیار چهره ایدئولوژیک این قانون اساسی را از پس تناقضهای آشکار و نهان آن بازیافته، در برابر چشم خوانندگان به تصویر میکشد و در این کار بهویژه بر ناسازگاریهای موجود میان اصول عرفی و دینی، چالش روح دمکراتیک و جوهر ضد دمکراتیک و ناهمخوانیهای پیش فرضهای تودهگرا و نخبهگرائی این متن که به منزله پایه نظام اجتماعی ایران انگاشته میشود انگشت مینهد. بهنظر شیرازی دو ویژگی فردی و سنتی بودن شریعت آن را از پاسخگویی به نیازهای جمعی و حقوق جهان مدرن و همگامی با سیاست پیچیده آن باز میدارد و از اینروست که به باور وی دولتمردان ایران پیوسته به برهان “ضرورت چرخش چرخ حکومت” چنگ میزنند تا با گذر از کنار روح و نص شریعت حفرهی میان متن قانون و واقعیت عملی را بپوشانند و بر ناهمگونیها و پیچیدگیها و ناسازگاریهای برآمده از این خلا سرپوش بنهند. اما این شیوه نتیجهای جز این نداشته است که بخش بزرگی از قوانین دمکراتیک و حقوقی در قانون اساسی به دست فراموشی سپرده شوند.
شیرازی کتاب را با این نتیجهگیری به پایان میبرد منطق قدرتمدار حکومت سرانجام بر روحانیان و در پی آن بر نهاد شریعت چیره شده است. (ص 303) به زبان دیگر حمله دین بر سیاست که در انقلاب اسلامی 1979 به اوج خویش رسید اینک به شکست دین و اخلاق از سیاست ماکیاولیستی انجامیده است. خواننده “قانون اساسی ایران” آنرا گواهی بر درستی این سخن عبدالله لارویی مییابد که گفته بود: ایدئولوژیهای سرکش در دراز مدت محکوم قوانین جامعهشناسی خواهند شد. شیرازی در پژوهش پربهای خویش نشان داده است که ساز و کار واقعیت اجتماعی و چالشهای سیاسی در ایران امروز بسی پیچیدهتر از آن است که بتوان در قالب ساده انگارانهای همچون “ایدئولوژی دینی”اش گنجانید. گسترش این نکته اما نیازمند نگاه شیرازی به نهادها و قانونهای مدنی سالهای پیش از انقلاب است. جدا از این نکته که “قانون اساسی ایران” چنین نگاهی را پرورش نداده است، میباید کتاب اصغر شیرازی را در فهرست کتابهای ضروری برای شناخت و پژوهش در سیاست ایران نهاد.
- نوامبر 11, 1997
- بدون نظر
- اصغر شیرازی, قانون اساسی, ناپلئون