عبدالکریم سروش؛ عقل٬ آزادی و دمکراسی در اسلام: مقالههای اساسی عبدالکریم سروش
Review of Abdolkarim Soroush, Reason, Freedom, and Democracy in Islam. In Middle East Journal 55: 3 (Summer): 519-520.
ترجمه و ویرایش بههمراه مقدمهای از محمود و احمد صدری
نیویورک: انتشارات دانشگاه آکسفورد٬ ۲۰۰۰ ٬ ۲۲۵ صفحه
در دو دهه گذشته عبدالکریم سروش پرکارترین و بحثانگیزترین اندیشمند مسلمان ایرانی بوده است. کتاب “عقل، آزادی و دمکراسی در اسلام” خوانندهی انگلیسیزبان را با یازده مقاله از او آشنا میکند. (این مقالهها در بردارنده پارههای اساسی اندیشه نویسندهاند که در سالهای 1985 تا 1994 به زبان فارسی منتشر شدهاند). محمود و احمد صدری افزون بر ترجمه رسا و ویراستاری در خور، با افزودن مقدمهای به سبک جامعهشناسی دین و نیز آوردن متن گفتگویی با سروش که روشنگر پارههای ناپیدایی در سرگذشت فکری اوست بر ارزش کتاب افزودهاند. در این گفتگو سروش نشان میدهد که چگونه اندیشهاش وامدار متفکرانی چون غزالی، بازرگان، مولوی، سعدی، شریعتی، آل احمد و علامه طباطبائی است و نکتهها از پیر دونم، کارل پاپر، ویتگنشتاین و تامس کوهن آموخته است. این گفتگو همچنین آشکار میکند که چرا بسیاری سروش را اندیشمندی نوآور میشناسند و چرا روحانیان رسمی و حکومتی ایران او را “مشکلآفرین” میدانند. سروش در انتقاد از دین رسمی چنین میگوید:” دیگر امروز حکیم یا متکلمی نمیتوان یافت که در باورش ارائه برهانی خلافناپذیر بر هستی خدا ممکن باشد”. (ص71)
“دولتمداری روحانیان معنای خرد پسندی ندارد” (ص22). “مفهوم حکومت عرفی مخالفتی با دین ندارد”.(ص56). “باور به دمکراسی تقاضای آن نمیکند که دینداران ایمان خویش را فرو نهند و باورهای دینی را به آب سکولاریسم دهند و امید خود را از رحمت خدا ببرند”. (ص135).” آزادی شرط لازم انسانیت است چرا که عقل و آزادی بهشیوهای جداناشدنی در هم تنیدهاند”. (ص89)”. عدالت به منزلهی یک ارزش نمیتواند دینی باشد. این دین است که باید عادلانه باشد”.(ص131) زبان دین (بهویژه زبان دین اسلام آنگونه که در قرآن و روایات آمده است) زبان تکلیف است نه زبان حق. ولی در جهان مدرن حق بر تکلیف مقدم دانسته میشود” (ص129).”هدفها نمیتوانند وسیله را توجیه کنند”.(ص 92)” ایدئولوژی حجاب تفکر است”.(ص94) “مساله و مشکل جوامع دینی ایدنولوژیک شدن دین است”.(ص21) و دست آخر اینکه یکی از بزرگترین گرفتاریهای نظری جهان اسلام این است که مسلمانان بهشیوه روز افزونی “اسلام بهمنزله هویت” را برمیگزینند و “اسلام بهمنزله حقیقت را وا مینهند”(ص24).
روحانیان نظریهی سروش در قبض و بسط نظری شریعت را نیز بههمینسان مشکلدار و خطرخیز مییابند. برابر این نظریه “دین باید از معرفت دینی جدا دانسته شده چرا که اولی ثابت است و دومی همواره در شدن و دگرگونی است”.(ص30) “هیچ حقیقتی با حقایق دیگر ناسازگار نمیافتد”.(ص21)” آنچه با حقیقت ناسازگار است نه آزادی ، که قدرت است”. (ص100) انقلاب، حقوق بشر، اراده آزاد و شرطهای معناداری گزارههای دینی همه مفهومهایی بیرون دینیاند”.(ص22.69)” پژوهشگران دین نمیتوانند چشم خود را بر حقیقتهای بیرونی دینی ببندند”.(ص127)
سروش بر آنست که” نظریه قبض و بسط حلقه گمشده درکار احیاگران و اصلاحگران پیشین است” (ص30) و با کاربست آن “تنها شیوه طبیعی برای درهم آمیختن دین مقدس و سیاست نامقدس بهدست میآید”.(ص60) همچنین او مسلمانان را میخواند که آزادی در فهم و برگزیدن عقیده را پاس بدارند و به دین در قلمرو خصوصی زندگی خویش ایمان بیاورند. گرچه درگیرائی این سخنها حرفی نیست اما میتوان به پارهای نقدها و نکتهها دربارهی باورهای نظری سروش اندیشید. آنچه مشکلزاست رویکرد کلامی سروش به مفهموم “دولت دمکراتیک دینی” است. چنانچه میانگارد: “در جامعه دینی هر حکومت بهکلی سکولار، غیردمکراتیک نیز خواهد بود”.(ص126)” دمکراسی بدون همبستگی درونی با اصول ثابت اخلاقی جز نامی تهی از محتوا نیست”.(ص153) “چرخ زندگی مدرن را آنچه در نگاه سنتی “زیرکی” نامیدهاند میگرداند نه فضیلت”.(ص43).
نظریه سروش در حکومت دمکراتیک دینی نه به ساختار چنین دولتی میپردازد و نه به عواملی چون نهادهای مدنی مینگرد و نه به فرهنگ تساهل سیاسی و ناسازگاریهای موجود در وضع اجتماعی اقتصادی و سیاسی ایران نظر میکند. نیز از بنیاد قدرت بنیادی گروههای مختلف اجتماعی و چیستی نظام اقتصادی سراغی نمیگیرد. او ما را میخواند تا به سیاست و دمکراسی باور کنیم که برابرش در یک جامعه بهواقع مذهبی همهی جوانب زندگی و از جمله سیاست از سر طبع رنگ و بوی دینی بهخود میگیرند. دلیل چنین ادعایی چیست؟ آیا بهراستی میتوان بازی سیاست واقعگرایانه و عملگرا را در چارچوب تنگ باور و رفتار دینی گنجانید؟ آیا “سیاست واقعی” به همین سادگی دست از ترفندها و سوگندهای دروغین برمیدارد؟ آیا سیاست هیچ دولتی میتواند بهرغم رنگارنگی گسترهی هواداران و کثرت داوریها و گزینشها و دلبستگیهای دستاندرکاران همچنان پایبند به اخلاق ویژهای بماند؟ آیا غیرواقعبینانه نیست که جامعهای چند بعدی و چند صدایی مانند ایران را در کالبد “جمع مسلمانی” خلاصه کنیم و سپهرهای فرهنگی، اقتصادی، احساسی، مالی، اطلاعاتی، حقوقی و داد و ستدهای زبانی و هنجارهایی که بر آنها حاکم است همه و همه را فرمانبر حکم دینی بدانیم؟ وانگهی، باور دینی با تکیه بر کدام نهادها و قاعدههای حقوقی داور امور اجتماعی خواهد شد؟
حقیقت اینست که نظر در روندهای دمکراتیک غرب از دیدگاهی فراتر از نظریه پردازیهای تجریدی آدمی را با شبکه درهم تنیدهای از بردارهای انسانشناختی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی روبرو میکند. نبود چنین دیدگاهی در پس نظریه حکومت دمکراتیک دینی را نمیتوان بهسادگی نادیده گرفت.
- نوامبر 08, 2013
- ۱ نظر
- احمد صدری, عبدالکریم سروش, محمود صدری
استنباط من از رویکرد حکومت دموکراتیک دینی این است که اگر مردم دین را به عنوان دستورالعمل سعادت و رستگاری خود قبول داشته باشند می توانند در یک انتخابات دموکراتیک دولتی دینی را برای اداره امور مملکت برکزینند . مثل برخی کشور های دموکراتیک همسایه که احزاب مذهبی و ملی در آن به رقابت می پردازند . پر واضح هست که ساختار چنین حکومتی چیزی جز حکومت دموکراتیک نیست . من معتقد هستم که دکتر سروش به دلیل برخی محدودیت های داخلی نمی تواند منظور خود را شفاف تر از این بیان کند و اصرار برخی ناظران و کنشگران سیاسی برای روشن شدن زوایای پنهان اندیشه سیاسی ایشان ممکن هست مشکلاتی را برای ایشان ایجاد کند . شاید این سوال مطرح شود که اندیشمند پر جراتی چون سروش که قرآن را محصول ذهن پیامبر می داند چرا در مورد تعین ساختار حکومتی مورد نظر خود تا این حد دست بسته و محتاطانه عمل می کند ؟ در پاسخ به این سوال باید به خاطر داشت که ایشان در ارتباط بسیار نزدیک و تنگا تنگی با ساختار فقاهتی ایران بوده و بسیار از پیچ و خم ها و اعوجاج های درونی این نظام سنتی و در عین حال پیچیده را خوب می شناسد . او در ارتباط با این ساختار پیچیده و پر پیچ و خم تلاش می کند با در نظر گرفتن مقتضیات زمان و سطح آگاهی مردم و متناسب با رویدادهای سیاسی و میزان اقبال عمومی طوری گام بردارد که کل پروژه اصلاح گرانه ایشان یک باره سوخت نشود و متحمل هزینه گزاف نگردد . در واقع حرکت ایشان مانند سربازی است که در یک فضای مه آلود و تاریک تلاش می کند معبری برای خروج از میدان مین پیدا کند بدون آنکه مینی زیر پای ایشان منفجر شود . باز هم شاید سوال شود که این حرکت بسیار آرام و لاک پشتی چه زمانی ممکن هست راهگشای جامعه ایران و برون رفت از این وضعیت انسداد سیاسی شود ؟ من فکر می کنم این تا حدود زیادی به حوادث آینده و در عین حال سنجش ایشان از میزان تعهد مردم در قبال یک زندگی دموکراتیک در سطح یک جامعه مدنی استاندارد بستگی دارد .