احسان نراقی هم از میان ما رفت. یادش بخیر آخرین بار او را در ۲۷ دسامبر ۲۰۰۹ در خانهاش در پاریس دیدم. از انتقاداتی که از بومیگرایی او در کتابم کرده بودم خوشحال نبود ولی من را پذیرا شد و خوب هم از دیدگاههای خود دفاع کرد. از اینکه روشنفکران ایرانی جامعه خود را نمیشناسند و در برابر غرب
ادامه →تکاپوی کنونی جنبش سبز ایران برای ساماندهی چارچوب سیاسی و بازتعریف نقش دین در جامعه بازنمای این نکته است که دامنه گفتگوهای ایرانیان بر سر معنای عرفیگرایی تا بسی فراتر از مرزهای دانشگاهی گسترده است.
ادامه →بروجردی در پاسخ به دو پرسش «تاریخ ایرانی»، نگاه سید حسن تقیزاده به غرب و تجددخواهی را واکاوی کرده است.
ادامه →رسانهها از قدرت انحصاری متولیان سنتی دین کاستهاند و با ساماندهی سپهری بدون کانون و کران، هر کسی را که به رایانهای دسترس دارد توان تاثیرگذاری بر گفتمان دینی دادهاند.
ادامه →کار و بار روشنفکران مانند یک بانک است که به جای وام مادی وام فکری به جامعه میدهد و از این رو در روند دگرگونیهای اجتماعی سیاسی و فرهنگی سرمایهگذاری میکند.
ادامه →چندی پیش، در سفری به کشور تونس در جلسهای حضور یافتم که در آن هفتاد جوان عرب از هفده کشور مختلف گردهم آمده بودند تا تجربههای خویش از انقلابهای دنیای عرب را با یکدیگر در میان بگذارند و از بیم و امیدهای خود درباره چند و چون فردای سرزمینهایشان سخن بگویند.
ادامه →بروجردی در كتاب اخیر خود به تجربه جمعی ایرانیان و حافظه تاریخی آنان اهمیت بسیار داده و معتقد است روح جمعی ایرانیان طی سالیان تجربههایی به دست آورده كه امروز، در دستان نسل امروز است و با آنهاست كه این میراث فرهنگی را به كدامین منزل رهنمون باشند.
ادامه →کتاب تازۀ مهرزاد بروجردی، استاد علوم سیاسی دانشگاه سیراکیوز نیویورک، "تراشیدم، پرستیدم، شکستم" با طرح جلدی از یک سوارملبس به لباس سنتی ایرانی که با حروف لاتین پوشانده شده، ازهمان ابتدا نشان میدهد که کلیت مجموعه درگیر هویت وچند فرهنگی وبه هم آمیختگی خرده فرهنگهای ایرانی با جامعه مدرن
ادامه →یادداشتی بر کتاب “تراشیدم٬ پرستیدم٬ شکستم” منتشرشده در ایرانشهر٬ ۱۸ شهریور ۱۳۹۰ پیام جهانگیری “تراشیدم، پرستیدم، شکستم” که دومین اثرمنتشرشده از مهرزاد بروجردی است، همانگونه که از زیرعنوانش هم پیداست مجموعه گفتارهایی در باب سیاست و هویت ایرانی است. تمام فصلهای
ادامه →کتاب غربزدگی مرامنامه گونهای وطن دوستی یا ملی گرائی ضداستعماری برای ما ایرانیان بود که درآن تشیع بهسان هسته هویت ایرانی جلوه میکرد. این نگرش در برابر آریاگرایی شاه که خود نمادی ازمالیخولیای خود بزرگبینی رژیم بود قد برمیافراشت.
ادامه →